Page 19 - Navidenou-Arzhang No 24
P. 19

‫دورۀ اوّل‪ ،‬سا ِل سوّم‪ ،‬شمارۀ ‪ ،04‬خرداد و تیر ‪2422‬‬  ‫ارژنگ دوماهنامۀ ادبی‪ ،‬هنری و اجتماعی نویدنو‬

‫به دیگر بیان‪ ،‬شاعری را ُگردِ سَرافرا ِز اد ِب سرزمینمان میدانیم که رسال ِت خود را به عنوان سازنده تاریخ‪ ،‬ن ّقا ِد‬

‫واقعیتِ موجود و برانگیزاننده ُامید به تح ّول در دلِ مردم بازشناخته و این راهِ مقدّس را پیموده باشد‪.‬‬

‫مهرگان میگوید‪" :‬ردّ ِپای این غولِ بیعضُله در میه ِن ما با شعرِ رودکی که زی ِر سقفِ سُربی و کوتاهِ زمانه خود‬
‫عدال ِت مفقودشده را استغاثه میکرد و نومیدانه آن را از خداوندگارانی(که نمیدانند ا ّما میتوانند) میطلبید‪ ،‬آغاز‬
‫میشود و تا دفت ِر شعرهای سیاوش کسرایی ادامه مییابد‪ .‬کسرایی آخرین وار ِث این سُلالۀ رَنج وُ ِدهشَت ُو مُژده‬

                                                                                               ‫است‪".‬‬

‫کسرایی با چیرگی خا ّص ِ خودش این معنی را به نظم در میآورد و در آذر ‪ 0221‬نوی ِد تولّدی پُربار را‬
‫میدهد‪ .‬او در ‪ 0221‬خبر می دهد که‪" :‬پس از من شاعری آید"‪ ،‬و ‪ 21‬سال بعد در شهریور ‪ ،0261‬او‬

                                                               ‫این شاعر را مع ّرفی میکند و میگوید‪:‬‬

                                                   ‫که شع ِر من‬

                                                   ‫بیپیرایۀ وزن ُو واژههای فاخِر‬

                                                                ‫با رِدای سُرخ به کوچه وُ میدان میزند‪...‬‬

‫مهرگان به درستی میگوید که کسرایی "آخرین وار ِث این سُلالۀ َرنج وُ دِهشَت ُو مُژده" است‪ .‬یعنی ُسلالۀ شع ِر‬
‫اعتراض و تحوّل‪ .‬امّا کسرایی با صلابت و متانتی که شایستۀ اوست‪ ،‬خود را سرسلسلۀ ُسلالۀ تازهای نیز میداند‪:‬‬

                                                              ‫ُسلالۀ شعرِ آگا ِه سوسیالیستی‪ .‬او میسراید‪:‬‬

                                                   ‫و من‬

                                                   ‫سرسلسلۀ آن گویندگانام‬

                                                   ‫که شعر را در مزرعه میرویانند‬

                                                   ‫در کارخانه میسازند‬

                                                   ‫و در کوچهها میخوانند‪.‬‬

                                                   ‫کسرایی رسال ِت این شعر را بهوضوح تصویر میکند‪:‬‬

                                                   ‫با من طلس ِم دیوِ دراز ُعمر میشکند‬

                                                   ‫با من دخترِ غمگی ِن افسانه‬

                                                   ‫از ایوا ِن پسرِ کدخدا‬

                                                   ‫و جمله شاهزادگانِ سمند سوار‬

                                                   ‫به کلبۀ عشق باز میگردد‬

                                                   ‫آری با من است‬

‫کلی ِد اوّل از چهل کلید ‪08‬‬
   14   15   16   17   18   19   20   21   22   23   24