Page 21 - Navidenou-Arzhang No 24
P. 21
دورۀ اوّل ،سا ِل سوّم ،شمارۀ ،04خرداد و تیر 2422 ارژنگ دوماهنامۀ ادبی ،هنری و اجتماعی نویدنو
که قد ِر نالههایی را که گستردم نمیداند
گلوی نغمههای درد را
خواهد فشرد.
سرچشمۀ این فرجامخواه ِی کسرایی در کجاست؟ این درست است که تاریخِ بشر ،تاری ِخ مبارزۀ
ستمکشان بر علیه ستمکاران است ،ولی در کدامین نبرد ،ستم ریشهکن شده و این مبارزه به سرانجام
میرسد؟
مهرگان اشارۀ زیبایی دارد .او انسا ِن ستمکش را اینگونه تصویر میکند" :او بردهای است که نسلدرنسل در بازار
فروخته شده ،دهقانی است که بردۀ داغخورده و حرّاجشده را در زی ِر پوستِ خود پناه داده ،و کارگری است که
هر صبح چون یک بردۀ نوین در کارخانه فروخته شده و فردا دوباره به دنبالِ مشتر ِی خویش همهجا پرسه زده
است".
حقیقت در همین نکته نهفته است که زمینداران ،فات ِح مبارزۀ بردگان بر علیه بردهداران ،و سرمایهداران ،فاتحِ
مبارزۀ دهقانان بر علیه فئودالها بودند .ا ّما فات ِح مبارزه کارگران برعلیه سرمایهداران کیانند؟ برای اوّلینبار،
سوسیالیسم رهاییِ نهایی بردگا ِن عص ِر جدید را به ارمغان میآورد .با سوسیالیسم است که کابوسِ آوارگی بردگی
و زیستن در پوس ِت دهقان و کارگر به فرجام میرسد .تنها با سوسیالیسم "اشکها" سِ ُترده خواهد شد و "گلوی
نغمههای درد" فشرده خواهد گشت.
پیشاز آن هرچه بوده است ،رنج و اش ِک رنجدیدگی و درد و نالۀ دردمندی بوده است .به همین دلیل نیز،
رئالیسمِ دموکراتیک تا افقِ شناختِ درد ،طل ِب فرجام و فریادِ اعتراض بهپیش میرفت ،ا ّما رئالیسمِ سوسیالیستی،
سوار بر ُگردۀ تاریخ ،همۀ این مرزهای دیرپا را چون مترسکهای مقوّایی درهم میکوبد و در فراسوی آنها ،در
آغو ِش چارهساز و فرجامبخشِ آگاه ِی علمی ،ستمکشا ِن بسیجشده را به سرانجا ِم راه میرساند.
با اینهمه ،کسراییِ مجذوبومفتونِ آینده ،پیوندِ خود را با گذشته حاشا نمیکند .او با دقت و وسوا ِس علمی،
رئالیس ِم سوسیالیستی را ادامه و تکاملِ دیالکتیکی رئالیس ِم دموکراتیک میداند و با دلانگیزیِ پُر َجذبهای این
رابطه را بیان میکند .کسرایی مفهو ِم دیالکتیکی رابطۀ فرهن ِگ ماقب ِل سوسیالیستی وفرهن ِگ سوسیالیستی را در
قالبِ شعر میریزد و آن را در شکل و مضمون مطالعه میکند .او راهِ شاع ِر آینده را در ادامۀ شک ِل ارزشمن ِد هن ِر
گذشته میداند و مطمئن است که زیبایی شعرِ کشورمان در ِبستر و"گهوارۀ نر ِم لایلایِ" خود جریانیافته و در
تاروُپو ِد شعرِ آینده بافته خواهد شد.
از جان ِب دیگر ،او معتقد است که مضمونِ دموکراتی ِک شع ِر رئالیستی گذشته باید به همانسان که طلا در کوره
زرگر از پیرایه مِسین جدا میشود ،نفیِ دیالکتیکی شده و عیاری متناسب با زمانه بیابد .کسرایی از جانبی ادامه
هنرِ شع ِر کشورمان را در مسیرِ تداوم "قطرههای شعرهای بیکران" ،چون رودی بههم پیوسته میداند و از جانب
دیگر ،عرصۀ "گردونهتازی" رئالیس ِم سوسیالیستی را یک سر ُو گردن بالاتر از رئالیس ِم دموکراتیک میبیند .او
می ُسراید:
پس از من شاعری آید
که در گهوارۀ نرمِ سخنهایم شنیده لایلای من
کلیدِ ا ّول از چهل کلید 21