Page 24 - Navidenou-Arzhang No 24
P. 24

‫دورۀ ا ّول‪ ،‬سالِ سوّم‪ ،‬شمارۀ ‪ ،04‬خرداد و تیر ‪2422‬‬  ‫ارژنگ دوماهنامۀ ادبی‪ ،‬هنری و اجتماعی نویدنو‬

                                                                   ‫که توفان را نمیخواهد‪.‬‬

‫کسرایی میان رئالیس ِم سوسیالیستی و سوسیالیسمِ تخ ّیلی تفاوتی عظیم قائل است و کشاندنِ تودهها را بهدنبالِ‬
        ‫آرمانهای تخیّلی و دستنایافتنی گناه میداند که شع ِر متعه ِد سوسیالیستی باید عمیق ًا از آن مبرّا باشد‪:‬‬

                                                   ‫نمیجو َید ُامیدی را درو ِن یک صدف در قعرِ دریاها‪.‬‬

                           ‫و بالاخره‪ ،‬کسرایی شعرِ سوسیالیستی را با نیهیلیسم سخت بیگانه میشناسد‪:‬‬

                                                   ‫نمیشو َید به مو ِج اشک‬

                                                   ‫چش ِم آرزویش را‪.‬‬

‫از نظر کسرایی‪ ،‬شاعری که خود را نسبت به سوسیالیسم متع ّهد میداند‪ ،‬باید بتواند تح ّولی ِشگَرف در مضمو ِن‬
‫شعرِ رئالیستی گذشته ایجاد کند‪ .‬درکِ کسرایی با این تل ّقیِ سادهانگارانه که گویا با تزریقِ چند استعاره و واژۀ‬
‫تازه میتوان روح سوسیالیستی در کالب ِد شع ِر گذشته دمید‪ ،‬عمیقاً متفاوت است‪ .‬او خواستا ِر انقلابی کوبنده در‬

                                                             ‫ژرفای مضمو ِن شع ِر گذشته است و میگوید‪:‬‬

                                                   ‫پس از من شاعری آید‬

                                                                       ‫که می رو َبد بساطِ شعرهای پیش‪.‬‬

‫با این حال‪ ،‬او هرگز لحظهای قالبِ زیبای هنری شع ِر گذشته را فراموش نمیکند و با توصی ِف آن به عنوان " ُگل"‬
‫مرات ِب حقشناسی خود را نسبت به قالبِ ماندگا ِر هنری آن ادا مینماید‪ .‬امّا کسرایی را زیبای ِی گذرا و عم ِر کوتاهِ‬
‫گل جذب نمیکند زیرا که خود قبلاً گفته بود خواها ِن "عط ِر سایهدار و دیرمان" بهارِ نارَنج است‪ .‬او ترجیح‬
‫میدهد ظاه ِر فریبنده ولی ناپایدا ِر گُل را در زیرِ پای رئالیسمِ سوسیالیستی بکوبد تا عطر و عُصاره ماندگارِ آنرا‬

                                                                                             ‫آزاد کند‪:‬‬

                                                   ‫که میکو َبد همه گُلها به پا ِی خویش‪.‬‬

‫و هشدار میدهد که مفتو ِن زیبای ِی پَرپَر شدنی نگردید‪ .‬نگا ِه جستجوی شاعرِ متع ّهد به سوسالیسم نباید اسیر بندِ‬
                                                                                ‫این زیباییِ گذرا گردد‪:‬‬

                                                   ‫نمیگیرد به خود زیباییِ پَر َپر‬

                                                   ‫نگاهِ جستجویش را‪.‬‬

‫شع ِر فارسی زمانی میتواند قوا ِم سوسیالیستی یابد که حقیقتاً قادر گردد مرزهای محدو ِد رئالیسم دمکراتیک را‬
‫در مضمون بشکند و از آن بگذرد‪ .‬تنها سخن از دردِ استثمارشد ِن پرولتاریا‪ ،‬مضمونِ سوسیالیستی به شعر‬
‫نمیبخشد‪ .‬شع ِر سوسیالیستی وظیفه دارد افقهای تکامل و تح ّول را پی ِش چشمِ توده رنج و کار بهدقّت تصویر‬
‫کند‪ .‬افقهای سوسیالیسم در ورای شع ِر گذشته قرار دارد‪ ،‬آنقدر وسیع و به اندازهای گسترده که رئالیسمِ‬

                                                                   ‫دموکراتیک را یارای دید ِن آن نیست‪:‬‬

                                                   ‫پس از من شاعری آید‬

‫کلیدِ اوّل از چهل کلید ‪23‬‬
   19   20   21   22   23   24   25   26   27   28   29