Page 16 - Navidenou-Arzhang No 24
P. 16
دورۀ اوّل ،سالِ سوّم ،شمارۀ ،04خرداد و تیر 2422 ارژنگ دوماهنامۀ ادبی ،هنری و اجتماعی نویدنو
برای اینکه انسانها بتوانند زیبایی را تشخیص دهند و از آن ل ّذت ببرند و به آفرین ِش آن بپردازند ،لازم است
ح ّس و استعدادِ استهتیکِ آنها پرورش یابد .مارکس مینویسد تنها به ُشکرانۀ تجاربِ اجتماعی-تاریخی بود که
گوشِ موسیقایی ،چشمِ قادر به درکِ زیبای ِی شکل و یا خلاصه حوا ّسی که میتوانند از لحظا ِت انسانی بهرهمند
شوند ،به وجود آمد .در نتیجه چش ِم انسان قادر است نه تنها رنگ یا شک ِل یک شیء ،بلکه همچنین زیبایی
شکلهای هندسی ،تناسب ،تقارن ،ترکیب و درجهبندی رنگها ،بافت و صفاتِ پلاستیکِ مواد را دریابد و گوشِ
انسان میتواند هماهنگی و ریت ِم صدا را درک کند.
خودپسندی ،چون حسابگری و ملاحظاتِ سوداگرانه با حسّ ِاستهتیک بیگانه است ،ولی این بدان معنی نیست
که لحظاتِ استهتیک و تحسی ِن زیبایی نوعی تا ّملِ انتزاعی است که هیچگونه مضمون یا حاص ِل عملی ندارد .از
این نظر ،برخوردِ مارکسیست-لنینیستی با استهتیک با برخور ِد ایدهآلیستی ،به ویژه با برخوردی که در آثا ِر کانت
ارائه شده ،اساسا آن متفاوت است.
کانت در کتاب نقدِ داوری ) (Critique of Judgmentبر آن است که داور ِی استهتیک فارغ از هرگونه
ملاحظا ِت سوداگرایانه است و حسّ ِاستهتی ِک انسان با هرگونه هد ِف عمل ِی سودمند ناسازگار است .کانت
حسّ ِاستهتیکِ انسان را "صَلاحاندی ِش فارغ از خود" ) (Disinterested Exoediencyمیداند و معتقد است
به محضِ این که هرگونه مفهومِ سودمندی به ح ّس ِاستهتیک نسبت داده شود ،این حسّ به تجزیه و متلاشی
شدن آغاز میکند)2( .
البته حسّ ِاستهتی ِک انسان مستقیم ًا متوجه دستیابی به پارهای هدفهای خامِ سوداگرایانه نیست ،و وقتی هگل
در انتقاد از اعتقا ِد ماتریالیستها به ارتباط بین زیبایی و سودمندی مینویسد ما که نمیتوانیم میوههایی را که
در یک تابلوی نقاش ِی بیجان نشان داده شدهاند بخوریم (که در این تردیدی نیست) دچا ِر اشتباه میگردد ،زیرا
که ارتباط بین زیبایی و سودمندی را نمیتوان در سطحی تا این ح ّد پیشِپا افتاده مشاهده کرد.
استهتی ِک مارکسیست-لنینیستی از این واقعیت حرکت میکند که زیبایی و سودمندی ناسازگار نیستند .زیباییِ
یک پدیده غالباً از اهمی ِت عملی آن نشأت میگیرد .از ویتروویس ( )4به بعد ،تئوری و عم ِل معماری از این
اصل پیروی کرده است که زیبایی ،سودمندی و ساختمانِ یک بنا جداییناپذیرند .با اینحال ،حتی وقتی
نمیتوانیم بینِ زیبایی و سودمندی پیون ِد مستقیم برقرار کنیم -پیوندی که در معماری ،هنرهای کاربردی،
طراحی و فعالیتِ شغلی مردم وجود دارد ،-زیبای ِی هنر در زندگی انسانها اهمیتِ عملیِ خود را حفظ میکند.
این موضوع بیشتر در این واقعیت تج ّلی مییابد که زیبایی با وحدت بخشیدن به احساسها ،اراده ،و اندیشههای
مردم ،بر تش ّک ِل عواطفِ اجتماعی ،تاثیرِ نیرومند و بیمانند باقی میگذارد و مردم را تشویق میکند در جستجوی
یک آرما ِن اجتماعی باشند .زیبایی نیروی حیاتیِ انسان را تحریک میکند .ارادۀ او را برای زیستن بالا میبرد.
انرژ ِی جسمانی و روانی و پافشاری او را در ایفای نقشی ف ّعال در زندگی اطرافِ خود افزایش میدهد و عواط ِف او
را غنا میبخشد.
استهتی ِک مارکسیستی مفهومِ به اصطلاح "زیبای ِی ناب" را مردود می شمارد و بر آن نوع ح ّس ِاستهتیک که
گویا از هرگونه پیوند با هدفهای سیاسی و اصو ِل اخلاقی آزاد است ،باور ندارد .علمِ استهتیک را نمیتوان از
مسائ ِل سیاسی جدا کرد ،همانگونه که احسا ِس استهتیک را نمیتوان از اندیشه های سیاسی ،فلسفی و اخلاقی
تفکیک نمود .زیبایی را نمیتوان از اخلاق سوا دانست ،همانطوریکه زیبایی از نیکی سوا شدنی نیست .البته،
حوزۀ نیکی وسیعتر است ،زیرا که مقولۀ زیبایی با همۀ پدیدههای دنیای طبیعی ارتباط دارد درحالیکه این
مقولاتِ استِهتیک /زیبایی؛ تعریف و ماهیّتِ آن 05