Page 13 - Navidenou-Arzhang No 24
P. 13

‫دورۀ ا ّول‪ ،‬سالِ سوّم‪ ،‬شمارۀ ‪ ،04‬خرداد و تیر ‪2422‬‬  ‫ارژنگ دوماهنامۀ ادبی‪ ،‬هنری و اجتماعی نویدنو‬

‫این حکم بیش از هر چی ِز دیگر به وجو ِد عینی زیبایی اشاره میکند‪ .‬زیبایی در خودِ زندگی وجود دارد‪ .‬زیبایی‬

‫زندگی است‪ .‬زیبایی پدیدههایی است که در آنها تج ّلیاتِ زندگی را در تمامیتِ آن مشاهده میکنیم و در آنها‬

‫زندگی به روا ِل طبیعی و عا ّدی رشد کرده است‪ .‬زیبایی در شکلهای کاملی نهفته است که جز ِء ذا ِت زندگی‬

                                                   ‫میباشند‪.‬‬

‫"زیبایی زندگی است" ‪ -‬این تعریف بیانِ هستۀ استهتیکِ ماتریالیستی است‪ ،‬لیکن روشنگرِ کام ِل ماهیّ ِت‬
‫زیبایی نیست‪ .‬چرنیشوسکی بعد از تاکید بر مفهو ِم ماتریالیستی طبیعتِ عینیِ زیبایی‪ ،‬در تعریف معروفِ خود‬

        ‫از زیبایی آن را با اشاره به یک عاملِ ذهنی که اهمیتاش کمتر از عام ِل عینی نیست‪ ،‬تکمیل میکند ‪.‬‬

‫مطابق تئوری او‪ ،‬همۀ زندگی یا زندگی آنچنانکه هست زیبا نیست‪ ،‬بلکه آنچنانکه فکر میکنیم باید باشد‬
‫زیباست‪ .‬چرنیشوسکی آن مفهومِ زیبایی را زندگی میداند که با آرمانِ انسانی تطبیق میکند‪ .‬بعد از غلبه بر‬
‫عناصرِ انسانشناختی‪ ،‬او به این نتیجۀ صحیح میرسد که آرما ِن استهتیک به توسط عوام ِل تاریخی و طبقاتی‬
‫شکل میگیرد‪ .‬او به حق از این نقطه آغاز میکند که آرما ِن استهتیک همیشه دارای خصل ِت اجتماعی‪-‬تاریخی‬

                  ‫است و آرمانی است طبقاتی که نیازهای واقعی تکام ِل اجتماعی را در خود منعکس میسازد‪.‬‬

‫در تئوری زیباییِ چرنیشوسکی‪ ،‬عواملِ عینی و ذهنی وحدت مییابند‪ .‬این وحدت بر وجود عینیِ زیبایی و بر آن‬
‫عواملِ تاریخی‪-‬اجتماعی که ادرا ِک انسان از این زیبایی را تعیین میکند‪ ،‬اشاره میکند‪ .‬در این تئوری‪ ،‬زیبایی‬

                                                     ‫مقولهای است که تلویحا از نوعی ارزیابی حکایت دارد‪.‬‬

‫در حوزۀ اجتماعی پدیدههایی را زیبا میدانیم که در آنها بازتا ِب اندیشهها و برداشتهای خود را مشاهده‬
‫میکنیم‪ .‬در جامعۀ شوروی‪ ،‬زیبایی همیشه تج ّس ِم واقعی پیشرفتهترین اندیشههای عصر یا تجسّ ِم واقعی رویاهای‬

                                      ‫دیرینِ بشر دربارۀ هماهنگی و نظمِ کاملِ زندگی جامعه تل ّقی میشود‪.‬‬

‫به زبانِ چرنیشوسکی‪ ،‬در هنر‪ ،‬زیباییِ یک اثر را همیشه مهار ِت هنرمند در بهکاربرد ِن تکنیکهای هنری‬
‫تعیین نمیکند‪ ،‬بلکه این زیبایی قبلاز هر چیز به صداقتِ هنرمند در بازآفرینی‪ ،‬تفسیر و ارزیابی جها ِن واقعی‬
‫بستگی دارد‪ .‬در اینجا بارِ دیگر میبینیم که در ارزیاب ِی زیبایی و کما ِل هنر ِی یک اثر‪ ،‬زندگی آنچنانکه فکر‬

                                                  ‫میکنیم باید باشد‪ ،‬اساسیترین جنبه را تشکیل میدهد‪.‬‬

‫حوزۀ زیبایی متن ّوع ترین جنبههای جهانِ عینی و فعالیتِ انسانی را در برمیگیرد‪ .‬انسان بنا به سرشتِ خود‬
‫هنرمندی است که میخواهد بر ک ّل ِزندگی خود زیبایی ببخشد‪ .‬تلاشِ انسان برای کس ِب زیبایی‪ ،‬جزءِ‬
‫لاینف ّک ِاوست و هرگز زوال نمیپذیرد‪ ،‬ولی همۀ چیزهایی که انسان میآفریند زیبا نیستند‪ ،‬بلکه زشت هم‬

    ‫هستند‪ .‬اینگونه آفریدهها از راهِ منفی به بیا ِن نقایص کمک میکنند و اشتیاقی بهسوی زیبایی بر میانگیزند‪.‬‬

‫مارکس در توضیح این پدیده تو ّجهِ ما را به این واقعیت جلب میکند که کا ِر انسان از آنچه یادآو ِر کارِ حیوانات‬
 ‫است‪ ،‬اساساً متفاوت است‪ .‬حیوان همیشه فقط چیزهایی را می آفریند که به نیازها و خواستهای نوعِ‬
‫)‪ (Species‬او پاسخ میدهد‪ .‬یک پرنده حتی اگر به جای تخ ِم آن سنگی گذاشته شود‪ ،‬روی آن کُرچ خواهد‬
‫نشست‪ .‬این پرنده بیتوجه به اینکه این عم ِل او حاصلی دارد یا نه‪ ،‬آنرا انجام خواهد داد‪ ،‬زیرا که عم ِل او با‬
‫هدفِ عم ِل او تطابق ندارد‪ ،‬بلکه وسیلهای است برای ارضای غریزۀ او و اجرای "برنامهای" که طبیعت و تجاربِ‬
‫نسلهای گذشته بر عهدۀ او گذاشته است‪ .‬فعالیتِ انسان برخلاف فعالی ِت حیوانات‪ ،‬نه تنها همیشه با نیازهای او‬
‫تطبیق میکند‪ ،‬بلکه با طبیعتِ حرکتی که تعقیب میکند نیز تطابق دارد‪ .‬او قادر است در شیئی با مقیا ِس‬
‫ارزشهایی که گویی در فطرتِ او به ودیعه گذاشته شده است برخورد کند و با امکانات و خواصّ ِعینی آنها کنار‬

               ‫بیاید‪ .‬به همین علت است که به قول مارکس‪ ،‬انسان طبق قوانی ِن زیبایی به آفرینش میپردازد‪.‬‬

  ‫مقولا ِت استِهتیک‪ /‬زیبایی؛ تعریف و ماهیّتِ آن ‪02‬‬
   8   9   10   11   12   13   14   15   16   17   18