Page 11 - Navidenou-Arzhang No 24
P. 11
دورۀ ا ّول ،سا ِل س ّوم ،شمارۀ ،04خرداد و تیر 2422 ارژنگ دوماهنامۀ ادبی ،هنری و اجتماعی نویدنو
صورتِ زیبای ِی انسان پیدا کنند ،هرگز موفق نشدند زیرا که زیبایی صورتِ انسان نه در نسبتهای مع ّین یا
خصایصِ بیرونی ساختِ آن ،بلکه در توانایی آن در القا ِء معنی ،در تعال ِی ) (Exaltationآن ،و در انعکاسِ دنیای
درونیِ انسان در شکلِ بیرونی او نهفته است.
این اصل که به پیوند بینِ زیبایی و جوهرِ روحانی ) (Spiritual Essenceتو ّجه دارد ،شالودۀ همۀ نوشتههای
استهتیکِ ایدهآلیستی را که با ماه ّی ِت زیبایی سروکار دارند تشکیل می دهد .ایدهآلیستها تاکید می کنند که
تعالی فقط در انسان دیده نمیشود ،بلکه هر پدیدهای فقط وقتی زیباست که یک عنصرِ روحانی را بیان کرده یا
در خود داشته باشد .یا وقتی که تجلّیا ِت عواطف و احساسات و اندیشهها و عقاید در شکلِ ما ّدی بیرونی آنها ،یا
در نمودِ ) (Appearanceآنها دیده شود ،به صورتی که انسان مستقیم ًا آنها را درک کند.
بهعلاوه ،اگر شکل یا نمودِ کلّی یک شیء نتواند هیچ گونه محتوای روحانی را بیان کند یا اندیشهای را تج ّسم
بخشد ،دراینصورت نمیتوان از مسئله زیبایی سخن به میان آورد .این اصل همچنین شالوده برداشتهای
ارزششناختی (آکسیولوژیک) و دلالتشناختی ( ِسمانتیک) را که اخیر ًا در استهتی ِک ایدهآلیستیِ نوین پدید
آمدهاند ،نشان میدهد .در برداشتِ ارزششناختی ،زیبایی به مثابۀ نوعی "ارزش" معرفی میشود و هنر ،بیانِ
این ارزش به شمار میآید .در اینجا خو ِد مفهومِ ارزش از تجربههای روحانی انسان گرفته شده است و با طبیعتِ
تجاربِ تاریخی-اجتماعی و نیازهای نهفته در آن ارتباط ندارد .برداشتِ دلالتشناختی ،زیبایی را خاصیّت،
کارکرد یا تاثی ِر یک اثرِ هنری قلمداد میکند که به زبانِ علائم یا نمادها ) (Symbolتفسیر شده است ،و خودِ
علائم یا نمادها را چیزهایی معرفی میکند که در تحلی ِل نهایی از زندگیِ روحانی انسان نشأت گرفتهاند.
نظامهای استهتیکِ مختلف به سوالات زیر پاس ِخ یکسان نمی دهند :جوهرِ روحان ِی سازندۀ زیبایی در
کجا نهفته است؟ و چگونه این جوهر خود را در شکلهای ما ّدۀ بیرونی و در پوستۀ ملموس نشان میدهد؟
علمای استهتیک وابسته به مکات ِب ایدهآلیسمِ عینی و ایدهآلیس ِم ذهنی به این سوال پاسخهای متفاوتی
میدهند ،گرچه این تفاوت ،تفاوت در اصول نیست.
ایدهآلیستهای عینی (افلاطونِ ،شلینگ و هِگِل) ،تئوریهای استهتی ِک خود را به طورِ اع ّم و نظراتِ خود را
درباره زیبایی به طورِ اخ ّص بر این نظ ِر فلسفی استوار کردهاند که جهان ،پایگاهِ ) (Hypostasisما ّد ِی جوه ِر
روحانی است که جدا از انسان و به صور ِت عینی در شک ِل ایدۀ مطلق ،عقل یا خدا وجود دارد .آنان زیبایی را
چیزی ایدهآل میدانند که در صُ َو ِر مادّیِ بیرونی تج ّسم مییابد و فقط اشیایی را زیبا میپندارند که در آنها
خصایص ،جوهر و معنای ذاتی به کاملترین وجه نمود پیدا کرده است .یا به عبارت دیگر ،اشیایی را که در آنها
مفهوم یا "ایدۀ" نهفته به کاملترین شکل تجلّی یافته است.
استهتی ِک ایدهآلیس ِم عینی دکترینی را مطرح کرد که مطابقِ آن زیبایی ،کمال در هر جنس ) (Genusتل ّقی
میشد .یک گ ِل سر ِخ زیبا ،گ ِل سرخی است که بر همۀ گلهای سرخِ دیگر برتری دارد ،یا گ ِل سرخی است که به
کاملترین صورت ،خصایص و صفاتِ اساسی نمونۀ کام ِل گ ِل سرخ را مجسّم میسازد .یک انسان به شرطی
زیباست که کیفیّا ِت نو ِع انسان و صفات و خصای ِص نمونۀ کام ِل انسان بهقدرِ کافی مجسّم ساخته باشد.
این اصو ِل ایدهآلیسمِ عینی از یک عنص ِر مثب ِت خا ّص نیز برخوردار بود؛ نظ ِر ایدهآلیستهای عینی دربارۀ کمال
به مثابۀ خصیصۀ اساسِ زیبایی ،به برداشتِ آنان یک هستۀ عقلایی میبخشد .بااینحال ،چون آنان خودِ کمال را
چیزی فراتر از تج ّلی آرمانی جوهرِ عا ّم ِپدیدهها که صرفاً از اصو ِل روحانی نهفته در جهان نشات گرفته است نمی
دانند ،نظرشان دربارۀ کمال ،مضمونی عارفانه بهخود میگیرد که از جوه ِر واقعی زیبایی بهدور است.
مقولاتِ اس ِتهتیک /زیبایی؛ تعریف و ماه ّی ِت آن 01