Page 12 - Navidenou-Arzhang No 27
P. 12
دورۀ اوّل ،سالِ چهارم ،شمارۀ ،27آذر و دی 1401 ارژنگ دوماهنامۀ ادبی ،هنری و اجتماعی نویدنو
نمیتوانست بهوجود آید .بهترین مثال پرومته در زنجیر اث ِر آشیل است که با مقاومت در مقاب ِل خدایان
انعکاسی وسیع پیدا میکند .این تراژدی قدرت و شجاعتِ فراموشنشدنی قهرمان را که در مقابله با حکمرانا ِن
جهان بدو ِن واهمه و بهنا ِم خوشبختیِ انسان با نابودی جسمانی روبرو میشود ،ستایش میکند .مارکس
معتقد است که در این تراژدی بر پیکرِ خدایانِ یونان باستان ضربهای تراژیک و کاری وارد میشود.
البته تراژد ِی یونانی در زندگ ِی یونان باستان ریشه داشت که با جامعۀ ما هزاران سال فاصله دارد .این تراژدی
ستیزۀ تراژیکِ آن عصر را به گونهای منعکس ساخت که در خود آن جامعه بود و از طری ِق اندیشههایی مطرح
کرد که در سنّتهای خاصّ ِآن جامعه ریشه داشت .انگلس میگوید :سرنوشتِ قهرمانا ِن ُاورِستیا )(Oresteia
و تضاد بین اورستز ( )2که بهخاطر انتقامِ قتلِ پدر ،ماد ِر خود را میکشد ،و "ارواحِ انتقامجو" ( )۳که او را
برای رساندن به مکافا ِت عم ِل خود تعقیب میکنند ،تغییرِ عمیقی را در زندگ ِی این جامعه که عبارت از
جانشینشدن پدرسالاری بهجای مادرسالاری بود ،منعکس میساخت.
او ح ّل ِاین تضا ّد ِتراژیک ،یعنی شکستخورد ِن اروا ِح انتقامجو و برائتِ اورِس ِتز را انعکاسِ پیروز ِی پدرسالاری بر
مادرسالاری در هنر میداند و این پیروزی تحوّلی است که خصل ِت آن عصر را مشخص میسازد .انگلس این
نتایج را از تحلی ِل عمیقِ تراژدی یونانی به دست میآورد ،از مقایسۀ موضو ِع آنها با زندگی آن زمان ،و
تشخیصِ دقی ِق ستیزههای جامعۀ آن عصر که تراژد ِی یونانی را الهام میبخشیدند .عقای ِد انگلس مستقیماً
متوجه اورستیا است ،ا ّما درعینحال مضامینِ وسیعتر و عمیقتری را نیز در بر میگیرد .این عقاید از لحا ِظ
روششناسی مهم و بامعنا هستند و برای تحلی ِل ستیزههای موجود در زندگی واقعی ،که مبنای ستیزههای هنرِ
تراژیک را تشکیل میدهند ،الگویی بهدست میدهند.
طبیعی است که این ستیزههای زندگیِ واقعی و این تضا ّدهای واقعی که امروز درک میکنیم ،از دستر ِس
انسانهای جامعۀ باستان بهدور بود .مارکس مینویسد" :جهل یک دیو است .میترسیم که این دیو باز هم
تراژدیهای زیاد به بار آورد ،شعرای بزر ِگ یونان بهدرستی آنرا در نمایشهای تکاندهنده دربارۀ می ِسنا
) (Mycenaeو ِتب ) (Thebesبهعنوان سرنوشتِ تراژی ِک انسان نشان میدادند")4( .
در واقع برای انسانهای دنیای باستان ،تراژدی از برخوردِ فرد با فرامینِ گُریزناپذیرِ سرنوشتی قدرتمند نشأت
میگرفت .انسان ابزا ِر این سرنوشت بهحساب میآمد .سوفوکل در نمایشنامه اُدیپ شهریار (Oedipus
) ،Rezزندگی مردی را تصویر میکند که محکوم است شنیعترین جنایت را مرتکب شود .یعنی اینکه پد ِر
خود را بکشد و با ماد ِر خود ازدواج کند .ح ّتی قبل از تولّ ِد اودیپ ،خدایان به او دستور داده بودند که به تلافی
بیعدالت ِی پدر بایستی این جنایت را انجام دهد .او نمیتوانست از این سرنوشت سر باز زند ،زیرا که ارادۀ
خدایان بر آن تعلّق گرفته بود.
تا اینجا با تراژد ِی کلاسیک سروکار داشتیم .در اینجا گِ ِرۀ قضیه ،سرنوشت نیست ،زیرا که ح ّتی قهرمانانِ
اوریپید نیز بهتدریج خود را از چنگا ِل آن رها می کنند ،بلکه این واقعیت است که قوانی ِن تغییرناپذیرِ زندگی،
مستقل از ارادۀ انسان عمل میکنند و همین قوانین است که در تراژدیِ کلاسیک اعصارِ مختلف به صُ َو ِر کامل ًا
متفاوت ظاهر میشوند و تعابی ِر هنری متفاوتی بهخود میگیرند.
مقولا ِت ِاستِهتیک /تراژیک 11