Page 15 - Navidenou-Arzhang No 27
P. 15
دورۀ ا ّول ،سا ِل چهارم ،شمارۀ ،27آذر و دی 1401 ارژنگ دوماهنامۀ ادبی ،هنری و اجتماعی نویدنو
دربارۀ مقولۀ تراژیک بود و از این نظر ،چرنیشوسکی فراتر از هگل قرار داشت .با اینحال ،ضمنل اینکه تئوری
چرنیشوسکی از این نظر بر تئور ِی هگل پیشی می ُجست ،از جه ِت دیگری پایینتر از آن قرار داشت:
چرنیشوسکی ستیزهها و موقعیتهای تراژیک را تج ّلی تصادفاتِ
زندگی و نتیجۀ انحراف از سیرِ طبیعی حوادث تلقّی میکرد.
در همین جاست که به عناصری انسانشناسانه برخورد
میکنیم:
چرنیشوسکی با حرکت از مفاهیمِ عا ّم ِانسان و طبیعتِ بشری این
عقیده را که تراژیک در هنر ،تج ّلی یک الگوی منطقی است مردود
می شمارد" :در ص ّح ِت اینکه هنر فجایع را به گونهای تصویر
میکند که تقریباً همیشه اجتنابناپذیرند ،جای تردید وجود دارد
زیرا که در اکث ِر موارد این فجایع اجتنابناپذیر نیستند ،بلکه
کاملاً تصادفی هستند)7( ".
مقایسه نظرا ِت هگل و چرنیشوسکی آشکار میسازد که هم
استهتی ِک ایدهآلیستی و هم استهتیکِ ماتریالیستی پیش از
مارکس به علّ ِت محدودیّتهای تاریخی و طبقاتیشان نمیتوانند
تصویری واقع ًا علمی از طبیعتِ مقولۀ تراژیک بهدست دهند.
بسیاری از علمای استهتیک پیش از مارکس نظراتِ بااه ّمیتی ارائه
دادند ،به کشفِ نتایج با ارزشی کمک کردند ،و وجو ِه اساسی مقولۀ
تراژیک را روشن ساختند ،ولیکن فقط استهتی ِک مارکسیست-
لنینیستی تبیینی جامع از طبیعتِ مقولۀ تراژیک بهدست داد و
عواملِ اساسی ستیزههای تراژیک را تعریف کرد.
علمای استهتیک پیش از مارکس این حقیقتِ اساسی را کشف
کردند که ریشۀ شخصیتها ،ستیزهها و موقعیتهای تراژیک را
باید در مقتضیا ِت زندگی جستجو کرد ،ولیکن در مقامی نبودند
که طبیع ِت مقتضیات و شرایطی را که تراژدیهای زندگی را
بهوجود میآورند به درستی تفسیر کنند .این وظیفه را آثا ِر
بنیانگذارانِ مارکسیسم برعهده گرفتند و با دلای ِل کافی نشان
دادند که از زمانیکه جامعه به طبقات تقسیمشده ،تضا ّدهای
آشتیناپذی ِر طبقاتی منب ِع عمدۀ ستیزههای تراژیک هستند.
تحلی ِل مبتنی بر عواملِ طبقاتی ،یا بهعبارت دیگر تعری ِف طبیع ِت
پدیدههای تراژیک با توجه به ماهیتِ طبقاتی آنها و مقام و نق ِش
آنها در مبارزاتِ طبقاتی ،قاطعترین خصیصۀ تفسیرِ مارکسیستی از تراژدی است .بدیهی است که همۀ فجایع
مقولا ِت اِستِهتیک /تراژیک 14