Page 16 - Navidenou-Arzhang No 27
P. 16
دورۀ اوّل ،سالِ چهارم ،شمارۀ ،27آذر و دی 1401 ارژنگ دوماهنامۀ ادبی ،هنری و اجتماعی نویدنو
و مصائب دارای خصل ِت تراژیک نیستند .تراژدی با تحوّلاتِ مترقّی جامعه ارتباط دارد ،با درد و رنجی که جامعۀ
نوین از بط ِن آن زاده میشود ،و با نابودیِ مردم و ابتکاراتی که پیروزی اصولِ امیدبخش و شادیآفرین را
بشارت میدهند .همچنین در رنجهای نیروهایی که از زمان عقبتر هستند ولیکن صفا ِت مثبت آنها هنوز ته
نکشیده است ،می توان خصای ِص تراژیکی پیدا کرد.
در مقدمۀ نقدِ فلسفۀ حقوقِ هگل ( ،)۸مارکس می نویسد" :تاریخ نظا ِم کهن تا موقعی که بزرگترین
قدرتِ جهانی بهشمار میرفت و سوی دیگر ،آزادی در آن یک مفهو ِم شخصی تلقّی میشد ،یا بهعبارت دیگر،
مادامی که این نظام به ح ّقان ّی ِت خود باور داشت و میبایست باور داشته باشد ،تاریخی تراژیک بود .تا موقعی
که نظامِ کهن بهعنوان یک نظا ِم موجودِ جهانی ،با جهانی که زاده میشد مبارزه میکرد ،مرتکبِ خطای
تاریخی میشد نه خطای شخصی .بههمین دلیل است که سقوطِ آن ،سقوطی تراژیک بهشمار میرفت")9(.
خطای تاریخی ،نه "خطای شخصی" ،بلکه خطای عمومی ،یا به کلا ِم دیگر خطایی که به صورتی
اجتنابناپذیر تحت تاثیر مقتضیاتِ عینی تاریخی شکل گرفته و در آن رشدِ آگاهی اجتماعی ،تا آنجا که
ضرورتِ تاریخ امکان میداد ،انعکاس یافته ،خطای تراژیک است .این حک ِم مارکس از یک رو ِش موثّرِ تاریخی
حکایت میکند زیرا که نشان میدهد چگونه بایستی یک پدیده را با مراجعه به تاریخ شرایطِ تاریخی مشخّ ِص
وجود و تکاملِ آن ارزیابی کرد .طبیعتِ تراژدی را ،هم شرای ِط تاریخی ،و هم شرایطِ طبقاتی مشروط می سازند.
ارزیابیِ انگلس از شهسوارانِ ) (Knightsآلمان در قرن 16این نظرِ ما را تایید میکند .در زمانیکه
بورژوازی آلمان به شیوههای مختلف با شهسواران درمیافتاد ،با وجود اینکه بورژوازی در آن دوره طبقۀ بالنده
بود ،ولیکن این شهسواران بودند که پرچمِ وحد ِت ملّی آلمان را بهدوش میکشدند .انگلس زوالِ شهسواران را
پدیدهای تراژیک تلقّی میکرد زیرا که این طبقه درحالیکه زوال مییافت ،واقع ًا تلاش میکرد نقشِ تاریخی
مترقّی ایفاء کند و م ّلتِ آلمان را وحدت بخشد .شهسواران ضمن اینکه نمایندۀ یک طبقۀ ارتجاعی بودند ،از
یک اصلِ متر ّقی نیز حمایت میکردند .دقیقاً همین خصلت بود که باعث شد کوششِ لاسال در برگزیدنِ
شوالیۀ فرانتس فون زیکینگِن بهعنوان قهرمانِ تراژدی خود (ولو اینکه مو ّفق نبود) ،اه ّمی ِت تاریخی پیدا کند.
برخوردِ تاریخی با ارزیابی تراژدیهای واقعی که از زندگی گرفته شدهاند ،کلی ِد فه ِم انواع شخصیّتهای تراژیک
در هنر است .مثلاً ،بدون برخور ِد تاریخی مشکل است بفهمیم چرا زندگی شخصیّتهایی چون َهم ِلت و شاهلیر
-که با هم تفاوتِ زیادی دارند ،-هر دو تراژیک هستند .علاوه بر این ،در اینگونه موارد ،تحلی ِل تاریخی-
اجتماعی انواع مختلفِ برخوردهای تراژیک را روشن میسازد .در اثرِ ا ّول ،برخورد از تضا ّد "بین خواستی که از
لحا ِظ تاریخی ضرورت دارد و عد ِم امکانِ برآورد آن" حکایت می کند ،در حالی که برخورد در اث ِر د ّوم ،از
خطای تاریخی زندگی شخص ّیتها نشأت میگیرد .با اینحال ،این نوع برخورد نیز تراژیک است زیرا که با
نوعی تا ّم ِل فلسفی جدّی دربارۀ زندگی ومسائ ِل اساسی و"ابدی" آن همراه است .در تجدید حیاتِ معنوی
لیرشاه میتوان تراژدیهای دنیای امروز را سراغ گرفت که در آن بصیرتِ انسان ،وقتی دچا ِر تضا ّدی
آشتیناپذیر با دنیای ظالم و غیرِانسانی است ،به قیم ِت فداکاری ،رنج و خو ِن میلیونها انسان به دست میآید.
مقولاتِ ِاستِهتیک /تراژیک 15