Page 14 - Navidenou-Arzhang No 27
P. 14
دورۀ اوّل ،سا ِل چهارم ،شمارۀ ،27آذر و دی 1401 ارژنگ دوماهنامۀ ادبی ،هنری و اجتماعی نویدنو
در احکا ِم جالب و عمی ِق هگل در زمینۀ طبیعتِ مقولۀ تراژیک هنوز میتوان نشانههایی از تفسی ِر ایدهآلیستی
تراژدی و محدود ّیتهای اجتماعی و طبقاتی اندیشههای فلسفی او پیدا کرد .اعتقاد به اجتنابناپذیر بود ِن
ستیزۀ تراژیک ممکن است به حمایت از این طر ِز تل ّقی منجر شود که مقتضیاتِ زندگی مقدّر و تغییرناپذیر
هستند .با توجه به اینکه مطابق نظر هگل ،قوانی ِن تغییرناپذیر و مقتضیاتِ زندگی ناشی از این قوانین بخشی
از طبیعتِ ایدۀ مطلق هستند و تکاملِ آنرا بیان میکنند ،هر گونه تلا ِش انسان برای تغیی ِر این مقتضیات
محکوم به شکست است و جز تراژدی حاص ِل دیگری ندارد.
محدودیّتهای طبقاتی تئوری هگل درمورد مقولۀ تراژیک در نفیِ اهمّی ِت استهتیکِ عناصر تراژیکی تجلّی
مییابد که در زندگی مردم و نمایندگا ِن طبقا ِت "پایین" یافت میشود .هگل ،میلر ) (Millerقهرمانِ تراژدی
عشق و دسیسه ) (Kabale und Liebeاث ِر شیلر ،کارل مور ) (Karl Moorقهرمانِ یکی دیگر از
تراژدیهای او ،و راهزن ) (Die Raüberرا که خود نمایندۀ مرد ِم عا ّدی نیست ولیکن از محی ِط اجتماعی
خود بریده است ،فاق ِد صفا ِت شخص ّی ِت تراژیک میداند .هگل در اعمالِ شخصی چون میلر و مور گنا ِه تراژیکی
پیدا نمیکند ،بلکه فقط اشتبا ِه تراژیکی میبیند که میتوان آنرا ناشی از مقاص ِد ذهنی آنان دانست .هگل
معتقد است که جای مرد ِم عا ّدی در تراژدی نیست ،بلکه در کمدی است ...بدنسان بزرگترین طرفدارِ
استهتیکِ ایدهآلیستی در اثبات قوانی ِن حاکم بر مقولۀ تراژیک ،اساسیترین موضوعِ آن ،یعنی مردم را نادیده
میگیرد.
این تئوری ایدهآلیستی در آثار دموکراتهای انقلابی روسیه در زمینۀ استهتیک ،به ویژه در آثا ِر چرنیشوسکی،
مورد بررس ِی انتقادی قرار گرفت .برخلافِ هگل ،چرنیشوسکی اظهار داشت که موضوع اساسی تراژدی را
زندگی مردان و زنانِ معمولی ،رنجهای انسانهای فرودست و فجایع عمی ِق زندگی مردم تشکیل میدهد.
چرنیشوسکی معتقد است منبع برخوردهای تراژیک در ساختِ معیوب زندگی جامعه و در نظ ِم "نادرست" و
"غیرطبیعی" این زندگی نهفته است .او تراژدی شیوۀ زندگی روسی را با الگوی "مصنوعی" زندگی ،با تس ّلطِ
اشراف و سوداگران ،و با وجود "قلمر ِو سیاهی" پیوند می دهد.
تئوری چرنیشوسکی درباره مقولۀ تراژیک ،علیرغم برخورداری از برخی عناص ِر انسانشناسانه
(آنتروپولوژیک) ،منبعِ تراژدی را شرایطِ اجتماعی معرفی میکند .چرنیشوسکی مفهومِ "گنا ِه" انسان را برای
همیشه مردود میشمارد و برآناست که اعتقاد به گنا ِه قهرمانِ تراژیک یک اعتقا ِد "ظالمانه" است" :قبل از
متّهمکرد ِن قهرمان ،توجّه کنید که آیا این قهرمان است که گناهکار است یا مقتضیات و عر ِف اجتماعی؟
همچنین مسئله را به د ّقت مطالعه کنید زیرا که ممکن است ما با گنا ِه او مواجه نیستیم ،بلکه صرف ًا با بدبختی
او روبرو هستیم")4(.
هگل نیز به احتما ِل زیاد گناهِ تراژیک را نوعی بدبختی میداند ولیکن چرنیشوسکی بر خلا ِف او ،ریشۀ این
بدبختی را در طبیعتِ زندگی جامعه جستجو میکند و مهمتر از این ،وجو ِد آن نوع شرای ِط اجتماعی را که
تراژدیهای زندگی را بهوجود میآورند ،مقدّر و اجتنابناپذیر نمیداند" :کاری که در اینجا لازم است انجام
بگیرد تنبی ِه فرد نیست ،بلکه دگرگون ساختن شرای ِط زندگی در ک ّل ِجامعه است" .تئوری چرنیشوسکی
دربارۀ مقولۀ تراژیک چکیدۀ تجار ِب هنری رئالیستهای انتقادی است که مبارزهای پُرشور برای بهبودِ وضع
فقرا و محرومان به وجود آورد .این درگیری ُپرشور نیرویی را تشکیل میداد که پشتیبانِ نظرات چرنیشوسکی
مقولاتِ ِاستِهتیک /تراژیک 13