Page 14 - Navidenou-Arzhang No 29
P. 14

‫دورۀ ا ّول‪ ،‬سالِ چهارم‪ ،‬شمارۀ ‪ ،29‬فروردین و اردیبهشت ‪1402‬‬  ‫ارژنگ دوماهنامۀ ادبی‪ ،‬هنری و اجتماعی نویدنو‬

‫یا ض ّد رئالیسم در اث ِر هنرمند تاثیری ویرانگر باقی میگذارد ‪ -‬قریحۀ هنرمند وی را ترک میکند و او از‬

‫آفرین ِش هنر باز میماند؛ یا هنرمند به برکتِ قریحۀ خود مفاهیمِ ضدّرئالیستی را میزداید و به راهِ رئالیستی گام‬
‫مینهد ؛ یا بالاخره ‪-‬همانطوریکه "غالباً اتفاق میافتد‪ -‬اثرِ یک هنرمند انباشته از تضادّ بوده و از وجوهِ گوناگون‬

                       ‫برخوردار میشود‪ ،‬که نتیجۀ آن ترکی ِب غریبی از هن ِر حقیقی و عناص ِر ض ّدهنری است ‪.‬‬
‫سرنوش ِت رئالیسم در قرن بیستم‪ ،‬در مبارزه علیه روندهای ضدّ رئالیستی در هنر (که معمولا با نا ِم کلّی‬
‫"مدرنیسم" عنوان میشوند)‪ ،‬شکلپذیرفته و هنوز هم شکل میپذیرد‪ .‬این واژه علیرغمِ ابها ِم نسبی خود‪ ،‬با آن‬

‫دسته از پدیدههای هنری جامعۀ سرمایهداری که بحرا ِن آگاهی بورژوایی و ض ّد ِانسانگرایی (آنتی اومانیسم)‬
                                                      ‫نهفته در آنرا منعکس میسازند‪ ،‬تناس ِب کامل دارد‪.‬‬

‫تحلیلِ مارکسیستی هنرِ مدرنیستی و انتقاد از نظریههای استهتی ِک موافق با آن‪ ،‬بسیار بهجا و وارد است‪ .‬هر‬
‫تلاشی که در جه ِت کماهمّیت جلوهدادن تضادّهای بی ِن رئالیسم و مدرنیسم‪ ،‬و یا به منظور "غنیکردن" رئالیسم‬

‫با کشفیا ِت هنری مدرنیستی و در نتیجه نزدیکساخت ِن ایندو انجام پذیرد‪ ،‬هدفی جز ایجا ِد یک شاخۀ استهتیک‬
‫از تئور ِی همگرایی (‪ )Convergence theory‬در عرصۀ هنر را دنبال نمیکند‪ ،‬نظریهای که در این عرصه کمتراز‬

                                               ‫هیچ عرصۀ دیگری از ایدئولوژیِ ارتجاعی و خطرناک نیست‪.‬‬

‫پدیدۀ مدرنیسم با متلاشیشد ِن هنر در شرایطِ جامعۀ سرمایهداری بستگیِ نزدیک دارد‪ .‬البته مدرنیسمِ امروزی‪،‬‬

‫با آنچه در آغا ِز قرن [بیستم]‪ ،‬در حوالی دهۀ بیست یا کمی بعد وجود داشت‪ ،‬تفاو ِت اساسی دارد‪ .‬این تفاوتها‬

‫خود جزئی از فراین ِد جاگزینی مداومِ یک نظا ِم هنری به توسط نظامِ دیگر است‪ .‬همانگونه که قبلا به مناسب ِت‬

‫دیگری گفته شد‪ ،‬هنر ِمجرّد یا غیرِ تصویری در گذشتهای نه چندان دور روندی غالب در مدرنیسم بود‪ ،‬لیکن‬

                                                   ‫پس از گذشت زمانِ نسبتا کوتاهی عمرِ آن از حی ِث‬

                                                   ‫بیان کنار گذاشته شد‪ .‬در دهۀ شصت با ِر دیگر‬
                                                   ‫"موضوعات" از طریقِ بهاصطلاح پاپآرت یا آپآرت (‪)1‬‬

                                                   ‫وار ِد میدان شدند‪ ،‬ولی ح ّتی به توسط سالوادور دالی‪،‬‬

                                                   ‫رهبرِ یک رون ِد مدرنیستی دیگر‪ ،‬سوررئالیسم‪ ،‬با عنوا ِن‬
                                                   ‫"پیروزیِ ُمزدوران" مَردود شمرده شد‪ .‬لیکن در عمل‬

                                                   ‫تفاوت بی ِن هنرِ غیرِ تصویری اصحابِ هنر مجرّد و‬
                                                   ‫موضوعات مجدداً "جایگزین شده" طرفدارانِ هن ِر پاپ‬

                                                                ‫و کینتیسیستها (‪ )2‬تفاو ِت اصولی نبود‪.‬‬

                                                   ‫از بعضی لحاظ پاپآرت و آپآرت و کینتیسیسم همان‬

                                                   ‫هن ِر مج ّردند که َپشتِ رو شدهاند‪ .‬ماهیّتِ هن ِر‬

‫مدرنیستی نه در تکنیکهای خاصّ آن است و نه در افزارِ بیانی آن که با زبا ِن هن ِر رئالیستی متفاوت است‪ ،‬بلکه‬

‫در مضامی ِن خاصّ ِاجتماعی و استهتی ِک آن و در ایدئولوژی آن است‪ .‬مدرنیسم همیشه با هن ِر فردگرای‬
‫(‪ )Individualist‬و عا ّمهستیز (‪ )Anti-popular‬مترادف بوده است‪ .‬این حالت از جمله در نفی توجه به عامّۀ وسیع‬
‫مردم و سمتگیری عمدی آن به سوی "نخبگان" یا "خوا ّص معدود" تجلّی یافته است‪ .‬امروزه جنبههای‬

‫عا ّمهستیزِ آن افرا ِط بیشتری یافته است تا جایی که در حا ِل حاضر مدرنیسم بهصورتی آشکارتر از گذشته محم ِل‬
‫ِخرَدگُریزی (‪ ،)Irrationalism‬ناانسانیگری (‪ ، )Dehumanization‬پوچی و نفی اندیشههای مترقّی به شمار میرود‪.‬‬

‫ایدئولوژی مدرنیسم اثرِ ویرانگری بر روی هنرمند دارد‪ ،‬زیرا به قول منتقدِ بریتانیایی جان برگر‪ ،‬هنرمند را‬
‫متقاعد میسازد که "فرهنگ‪ ،‬علم و ِخ َرد ‪ -‬یعنی همۀ ارزشهایی که میرا ِث که ِن انسان هستند‪ ،‬به قتل‬

‫روش آفرینش در هنر سوسیالیستی ‪13‬‬
   9   10   11   12   13   14   15   16   17   18   19