Page 9 - Navidenou-Arzhang No 29
P. 9
دورۀ اوّل ،سا ِل چهارم ،شمارۀ ،29فروردین و اردیبهشت 1402 ارژنگ دوماهنامۀ ادبی ،هنری و اجتماعی نویدنو
در جامعۀ سرمایه داری جدید ،رئالیس ِم سوسیالیستی تنها نمایندۀ هن ِر انسانگرا نیست جلوههای گوناگون
رئالیس ِم انتقادی بههیچوجه محدود به قرنِ نوزدهم نیستند .در حالِ حاضر ،رئالیس ِم انتقادی در کشورهای غی ِر
سوسیالیستی یک پدیدۀ طبیعی و مترقّی است که در افشای آن جنبههای حیاتِ اجتماعی که زمان از آنها
پیشی گرفته است ،و در نشاندادن خلاءِ روحی و اخلاقی آنها نقشِ مثبتی ایفا میکند .
رئالیس ِم انتقادی از سطح رئالیس ِم سوسیالیستی برخوردار نیست ،بااینحال این دو در عرصۀ مبارزاتِ ایدئولوژیک
زمانِ حاضر معارض یا مخالفِ هم نیستند .در سمپوزیومی از جمع نویسندگانِ اروپایی که در سال 19۶3در
لنینگراد تشکیل شد ،بهدرستی خاطرنشان شد که نویسندگانِ انسانگرا میتوانند کمونیست نباشند ،ولی
نمیتوانند ض ّدکمونیست باشند .
در توضیح این اندیشه میتوان اضافه کرد که آنان به این علّت نمیتوانند ضدّکمونیست باشند که امروز
انسانگرای ِی پیگیر و منسجم به غیر از کمونیسم به جایی نمیانجامد .به همین ترتیب میتوانیم بگوییم که
رئالیسمِ انتقادی قرنِ بیستم به لحاظِ ذاتی با رئالیس ِم سوسیالیستی تطبیق نمیکند ،ولی نمیتواند هم مخالفِ
آن باشد .رئالیس ِم پیگیر که از راه تصوی ِر حقیقی زندگی انحراف بجوید ،و منطق تکام ِل آن نمیتواند جز در
مسیری سیر کند که هنر را بهطو ِر تدریجی به ایدئولوژی سوسیالیستی کاربسته در هنر نزدیکتر سازد .هنرِ
رئالیستی سوسیالیستی به مثابۀ یک مرحلۀ عمیقا منطقی در رشدِ هنر و بر مبنای جنبشِ رهایی پرولتاریا سر بر
آورد .ولی در عین حال ،این هنر در برگیرندۀ منافع اساسی تودههای وسیع بوده و به لحاظ خصل ِت حقیقتا "
انسانی و جهانی است .این هنر ،هنرِ آینده است .
رئالیس ِم سوسیالیستی دو طرف دارد :ذهنی و عینی .این هنر ،فقط روشِ آفرینشِ هنر سوسیالیستی نیست،
بلکه خود فرهنگِ هنری جامعۀ سوسیالیستی است .رئالیس ِم سوسیالیستی مفهومی است با وجو ِه گوناگون ،که
ماه ّیت و تمایلا ِت آفرینشی اصلی هنرمندانِ کشورهای سوسیالیستی را در بر میگیرد.
- 1رو ِش ( )Methodآفرینش ،رئالیسم (قسمت)1
رو ِش رئالیسم یکی از مقولههای خا ّص ِهنری است .هنر از سایر پدیدهها تنها به این ع ّلت جدا نمیشود که از
موضوع انعکاسِ خا ّصی برخوردار است ،بلکه هم از اینرو که خصلتِ بازآفرینی پدیدههای زندگی واقعی در هنر
متفاوت است .با اینحال ،رو ِش آفرینش یا هنری هنرمند ،تنها در این امر منعکس نمیشود که برخلاف رو ِش
شناخ ِت علمی ،هنرمند را به انعکاسِ ویژگیهای استهتی ِک جهان به وساطت ایماژهای هنری هدایت میکند.
ایماژسازی یک روشِ آفرینشِ هنری نیست ،بلکه شکلِ خا ّصی برای انعکاسِ واقع ّیت در هنر است؛ شکلی است
جهانی ،که در هن ِر همۀ اعصار و همۀ مردم ،و در همۀ روندهای گوناگونِ هنری مورد استفاده قرار میگیرد.
یان پاراندوسکی ،پژوهشگرِ لهستانی دربارۀ ادب ّیات به ح ّق میگوید که “ممکن است هر چیزی در هنرهای
ادبی تغییر پذیرد مگر بیا ِن اندیشهها به وساطتِ ایماژها .بنا به نظ ِر او ،ایماژ عنصرِ اساسیِ شعر است و شاید تنها
عنصری است که هیچ چیزی اع ّم از زمان ،یا مدهای ( )Fashionشعری قادر به تغییرِ آن نیستند .روندها و
جریانها تغییر میپذیرند .موضوعات و طرحها ،مایهها ( )Motifsو حالتها ،قراردادهایی که تعیینکنندۀ انتخابِ
کلمات و الگوهای شعریاند ،همه تغییر میکنند .با اینحال ایماژ یا در شکلِ مستقی ِم خود و یا به صورتِ استعاره
و تشبیه ( )Simileباقی میماند .ایماژ خونِ زندگیِ شعر است”J.Parandowski, Alchemia Slowa, Warszawa, ( .
.)1969بهعلاوه ،این سخن در مورد تمامِ اشکا ِل هنری هم صادق است.
روشِ هنری یک مقولۀ مش ّخ ِص تاریخی است .در دورههای گوناگون رش ِد هنر ،یا حتّی در یک دورانِ واحد،
روندهای گوناگونی از روشهای آفرینش در سمتهای متفاوت جریان یافتهاند .البته هر روشِ آفرینش ،قوانی ِن
عا ّم تکامل را منعکس میسازد ،ولی هر روشی از آن جهت موردِ تو ّجه است که پرتوِ خاصّ خویش را بر
روش آفرینش در هنر سوسیالیستی 8