Page 32 - Navidenou-Arzhang No 24
P. 32

‫دورۀ ا ّول‪ ،‬سا ِل س ّوم‪ ،‬شمارۀ ‪ ،04‬خرداد و تیر ‪2422‬‬                    ‫ارژنگ دوماهنامۀ ادبی‪ ،‬هنری و اجتماعی نویدنو‬

                                                     ‫گروه پنجم‪ :‬مطلق ل مانند‪ :‬دنبل (دنب)‪ ,‬تنبل (تن=تنب؟)‬

                                                     ‫گروه ششم‪ :‬آل مانند‪ :‬چنگال‪ ,‬زنگال (زنگار؟)‬

‫گروه هفتم‪ :‬غاله مانند‪ :‬بزغاله‪ ,‬داسغاله‪ ,‬چغاله‪ ,‬جزغاله‪ ,‬غاغاله (دستاش مثل غاغاله خشکه‪ -‬هدایت)‪ .‬پزغاله (در‬
                                                                                  ‫مازندرانی یعنی تا َول)‬

‫این پساوند مهم با پساوند تصغیری « ‪ » Lein‬در آلمانی برابر است ‪ .‬چنان که بررسی واژهها به آسانی نشان می‬
‫دهد‪ ,‬این پساوند همیشه نقش تصغیر ندارد و عمل کرد آن در زبان و واژه سازی متنوع است‪ ،‬ولی در مواردی به‬

                                  ‫طور اخص نقش تصغیر بازی می کند مانند‪ :‬گوساله‪ ,‬گندله‪ :‬داسغاله و غیره‪.‬‬

                                                     ‫د‪ -‬پساوندهای «و» و «ی»‬

                      ‫گروه اول‪« :‬و» مانند‪ :‬یارو‪ ,‬گردو‪ ,‬زائو‪ ,‬خالو‪ ,‬عمو‪ ,‬شکمو‪ ,‬لب لبو‪ ,‬لبو‪ ,‬قهرو‪ ,‬ترازو‪ ,‬بازو؟‬
‫نقش این پساوند سخت متنوع است‪ .‬گاه علامت صیغهی مبالغه است مانند « قهرو» و «شکمو» وگاه نوعی ادات‬
‫نسبت است مانند «عمو» ( َعم) و «خالو» (خال) و گاه ادا ِت سازندۀ اسم فاعل است مانند «زائو» که بسیارزا نیست‬
‫بلکه صرفاَ زاینده است وگاه تصغیر‪ ،‬مانند «گردو» و گاه تحقیر‪ ،‬مانند « یارو » و به همین پساوند است که‬

  ‫(چنان که در پساوند «ک» نمونه هایش ذکر شد) «ک» نیز افزوده می شود‪ .‬مانند «خزوک» و«رموک» و غیره‪.‬‬

                ‫گروه دوم‪« :‬ی» مانند ‪ :‬دُخی (دختر کوچک)‪ ,‬پیشی‪ ,‬حسنی‪ ,‬حسینی‪ ,‬نصولی (نصراله) و غیره‪.‬‬
‫این پساوند در تداول خانوادگی برای تصغی ِر تحبیب آمیز اسامی به کار می رود‪ .‬شاید پساوند کهنه «اویه»‬

                      ‫(در شیرویه‪ ,‬برزویه‪ ,‬حسنویه‪ ,‬بابویه‪ ,‬سیبویه وغیره ) وسیلهی تصغیر و تحبیب بوده است‪.‬‬
‫●) علاوه بر پساوندهای نامبرده‪ ,‬که هنوز ح ّق ِ سخن و تحقیق دربارهی آنها ادا نشده است‪ ,‬یک‬

                 ‫سلسله واژهها نیز وسیلهی تصغیر قرار میگیرند که به قرار زیرین هستند‪:‬‬

‫بچه‪ . 0 :‬مانند‪ :‬بچه شیر‪ ,‬بچه سگ‪ ,‬بچه جن ‪ ,‬بچه کفتر‪ ,‬بچه خرس‪ . 2 .‬یا مانند‪ :‬شیر بچه ‪ ،‬سگ بچه ‪.‬‬

                                                     ‫جره‪ :‬مانند‪ :‬جره باز‪ ,‬جره اردک‪.‬‬

                                                     ‫توله‪ :‬مانند‪ :‬توله خرس‪ ,‬توله سگ‪ ,‬توله روباه‪.‬‬

                                                     ‫ریزه‪ :‬مانند‪ « :‬زمین ریزه » که نظامی به کار می برد‪:‬‬

                                           ‫گر تو زمین ریزه‪ ,‬چو خورشید و ماه ‪ .‬پای نهی بر فلک قدر و جاه‬
                                                      ‫و یا مانند «خسیس ریزه» که خاقانی به کار می برد‪:‬‬
                                                                  ‫مشتی خسیس ریزه که اهلِ سخن نیند‬

‫بررسی اجمالی فوق که در آن به ذکر نمونههایی قناعت شده است‪ ،‬نمونهای است از اینکه چه تنوّعی در زبا ِن‬
‫فارسی در زمینهی صرف و نحو وجود دارد که هنوز مورد تحقیق قرار نگرفته و اگر جستوجو شود‪ ،‬دَفینههای‬

                                                                      ‫پنهانی ِبسیار‪ ،‬در آن عیان میگردد‪.‬‬
                                                                               ‫برگرفته از‪ :‬وبلاگ یک نفر‬

‫بازگشت به نمایه‬

‫بزرگسازی و کوچکساز ِی واژهها در زبا ِن فارسی ‪30‬‬
   27   28   29   30   31   32   33   34   35   36   37