Page 13 - Navidenou-Arzhang No 28
P. 13
دورۀ ا ّول ،سالِ چهارم ،شمارۀ ،28بهمن و اسفند 1401 ارژنگ دوماهنامۀ ادبی ،هنری و اجتماعی نویدنو
استُ .کمیک مقولهای است متضمّ ِن ارزشیابی ،و اصلی است برای نمای ِش تعمیمیافته و هنر ِی پدیدههایی که در
زندگی گرفته شدهاند .به همین علّت است که شخص ّیتها و موقع ّیتهای کُمیک را در آثاری که متع ّلق به انواعِ
متفاو ِت هنری هستند مشاهده میکنیم.
ُکمیک موجبِ خنده میشود و خنده نوعی واکن ِش ذهنی است که بیشتر از هر واکنشِ دیگری با طبیع ِت این
مقوله تطبیق میکند .با اینحال ،مفاهی ِم ُکمیک و خندهدار ) (Funnyمترادف نیستند .خنده وقتی نتیجۀ
تحریکِ فیزیولوژیکی یا تنشِ عصبی باشد ،با ُکمیک ارتباطی ندارد .این نوع خنده پدیدۀ استهتیک نیست .خنده
فقط وقتی از خصایصِ یک پدیدۀ استهتیک برخوردار است که حاوی مضمونِ اجتماعی باشد.
ُکمیک همیشه خندهدار است و حال آنکه خندهدار وقتی ُکمیک است که مانند هر پدیدۀ استهتیکِ دیگری
معنی و ماه ّیتِ درونی پدیدهای را که در ارتبا با آرمانِ استهتیک مع ّینی سنجیده میشود ،بیان کند.
هگل بی ِن ُکمیک و خندهدار تفاو ِت اساسی قائل است و میگوید خنده صرف ًا یک نوع احسا ِس تفریح به وجود
میآورد ،درحالیکه ُکمیک از ارزیابی استهتیکِ یک پدیده حکایت میکند که فاصلۀ بینِ آن پدیده و آرمانِ
استهتیک را نشان میدهد.
بلینسکی نیز در تعری ِف خود از ُکمِدی بی ِن ُکمیک و خندهدار تمایز قائل میشود .او میپذیرد که "نوعی
بذلهگوییِ ) (Witتوخالی ،مبتذل و بیارزش نیز وجود دارد ،"...ولیکن معتقد است که این نوع بذلهگویی به هنر
آسیب میرساند .او آن نوع بذلهگویی را که خا ّص ِهن ِر راستین است و "از توانایی درکِ واقعیّتِ اشیاء و
ویژگیهای آن ها از قدرت بیان جنبه های ظریف و خوشایند آنها نشات میگیرد"( ،)9چیزی کاملاً متفاوت
میداند.
وقتی در یک اثرِ هنری جنبههای ُکمیک از جنبههای خندهدار متمایز نشود ،این اثر خصلتی ضدّ ِهنری به خود
میگیرد .متاسفانه کُ ِمدیهایی وجود دارد که نویسندگا ِن آنها گویی معتقدند هرچه اثرِ خود را از خوشم ّزگیها
انباشتهتر سازند -بیتوجّه به اینکه به طر ِح اصلی مربو اند یا نه ،-همانقدر برای تماشاگران خوشایندتر خواهد
بود .بدیهی است که کُ ِمدی باید خندهدار باشد زیرا که خنده قدرت و سِلاحِ کُمِدی است ،ولیکن اگر خنده
بهجای روشنکرد ِن اندیشۀ اصل ِی نهفته در یک اثر یا تقوی ِت محتوای فکری آن ،تو ّجهِ تماشاگر را از هدفِ اصلیِ
کُ ِمدی منحرف سازد ،تفریحِ سطحی ناشی از آن ،معنایی جز جانشینکرد ِن خوشمزّگیهای مبتذل بهجای
عناصرِ واقعاً ُکمیک نخواهد داشت.
در مقولۀ کُمیک چون هر مقولۀ استهتیکِ دیگری ،علاوه بر عوام ِل عینی ،عوام ِل ذهنی نیز دخالت دارند .هر
فردی که از ح ّس ِشوخطبعی بیبهره باشد ،کوتهنظر و از لحا ِظ استعدادهای ذهن فقیر خواهد بود .رش ِد همآهنگِ
شخص ّی ِت انسان مستلزمِ این است که از لحاظ واکنشِ عاطفی و ازآنجمله ح ّس ِشوخطبعی نیز تا حدّ ِمعیّنی
کمال پیدا کند .با اینحال ،اساسِ مقولۀ ُکمیک را طبیع ِت عینی پدیدهها تشکیل میدهد .خنده نه تنها طبیع ِت
موضوع خنده ،بلکه طبیع ِت فاعلِ خنده را نیز نمایان میسازد.
مقولات استهتیکُ /کمیک 12