Page 12 - Navidenou-Arzhang No 25
P. 12

‫دورۀ ا ّول‪ ،‬سالِ س ّوم‪ ،‬شمارۀ ‪ ،25‬مرداد و شهریور ‪1041‬‬  ‫ارژنگ دوماهنامۀ ادبی‪ ،‬هنری و اجتماعی نویدنو‬

‫هنر زیباست‪ .‬این هنر‪ ،‬زیباییهای زندگی را نمایان میسازد‪ .‬بهعلاوه هنر با بیانِ هنرمندانۀ پدیدههای جهانِ‬
‫واقعی و از آن جمله پدیده هایی که زیبا نیستند‪ ،‬به آنها نمودی زیبا میبخشد‪ .‬هنر‪ ،‬زیبایی را‪ ،‬هم منعکس‬

                                                                           ‫میسازد‪ ،‬و هم خلق میکند‪.‬‬

‫با اینحال‪ ،‬در تاریخ تفکّ ِر استهتیک‪ ،‬به اندیشههای برمیخوریم که پیروانِ آنها معتقدند هنر‪ ،‬فقط وقتی‬
‫زیباست که پدیدههای زیبای جها ِن واقعی را نشاندهد‪ .‬اندیشههایی که خود آثا ِر هنری آشکارا ناقض آنها‬
‫هستند‪ ،‬آنان میکوشند ما را به قبو ِل این اعتقاد وادار کنند که چون هنر زیباییهای زندگی را نشان می دهد‪،‬‬
‫پس خود نیز زیبا میگردد‪ .‬این اندیشهها به خصوص در استهتی ِک آکنده از هنجارِ کلاسیسیسم به چشم‬
‫میخورد‪ .‬لازم به یادآوری است که تئوری استهتی ِک مکت ِب کلاسیک که بر تئوری تقلید مبتنی بود‪ ،‬در این‬
‫تئوری تغییری اساسی بهوجود آورد و فرمولِ ممک ِن "هنر تقلیدِ طبیعت است" را به هنجارِ تغییرناپذی ِر "هر‬

                                                                  ‫تقلیدِ طبیعت زیباست" مب ّدل ساخت‪.‬‬

‫این اصل که به مقامِ یک قانون ترفیع یافت‪ ،‬هنرمندان مکتبِ کلاسیک را بر آن داشت که علای ِق خود را به‬
‫زندگی دربار و اشراف محدود کنند و از وارد کردن مرد ِم عادّی‪ ،‬جنبههای روزمرۀ زندگی و نظایر آن در هنر خود‬

                                                                                            ‫بپرهیزند‪.‬‬

‫مطابق هنجارهای استهتی ِک کلاسیسیسم‪ ،‬هنر به مجرّد اینکه از نشان دادن زیبای ِی ناب بازایستد‪ ،‬دیگر هنر‬
            ‫نیست‪ .‬بدینسان در این مکتب‪ ،‬زیباییِ زندگی در هنر و زیباییِ خودِ هنر به یک چیز تبدیل شدند‪.‬‬

‫این فهمِ محدود از وابستگی زیباییِ هنر به زیبایی خودِ زندگی در عص ِر روشنگری توسط لِسینگ‪ ،‬و در روسیه‬
‫با جزئیا ِت بیشتری توس ِط بلینسکی‪ ،‬چرنیشوسکی‪ ،‬و پلخانوف موردِ انتقاد قرار گرفت‪ .‬آنان نشان دادند که‬
‫زیباییِ هنر مستقیما با موضوع نشاندادهشدن در هنر بستگی دارد‪" .‬زیبا" نشانداد ِن چیزی با "زیبا نشاندادنِ"‬

                                                                     ‫آن چیز بههیچ وجه مترادف نیست‪.‬‬

‫پلخانوف میگوید‪ :‬زیبا تصویرکردنِ پیرمردی ریشدار به معنای تصویرکرد ِن یک پیرمر ِد زیبای ریشدار نیست‪.‬‬
‫تصویرکردن یک صور ِت زیبا متضمّنِ بازآفرینی پدیدۀ زیبایی از جهانِ واقعی است‪ ،‬درحالیکه "زیبا تصویرکرد ِن"‬

                                                     ‫یک صورت به معن ِی آفرین ِش یک اثرِ هنریِ زیباست ‪.‬‬

‫هر موضوعی را‪ ،‬چه زیبا و چه زشت‪ ،‬میتوان زیبا نشان داد‪ .‬خلا ِف این نیز صادق است‪ .‬هر موضوعی را میتوان‬
‫در یک اثرِ هنری تحریف کرد یا از شکل انداخت )‪ ، (Disfigure‬کاری که به صریحترین وجه در آثارِ بیقوارۀ‬
‫هن ِر منحط صورت گرفته است‪ .‬در اینگونه موارد نشانداد ِن زیبایی‪ ،‬شکلی غی ِر هنری بهخود میگیرد و از هنر‬

                                                                                       ‫رو َبرمیگرداند‪.‬‬

‫در اینجا این سوال مطرح می شود‪ :‬اگر هنر میتواند علاوه بر پدیدههای زیبای جها ِن واقعی‪ ،‬پدیدههای‬
‫زشتِ آنرا نیز زیبا نشان دهد؛ از سوی دیگر اگر میتوان از چیزی به اسم اث ِر هنریِ ض ّد ِهنری نام برد که‬
‫ح ّتی زیباترین پدیدههای زندگی را نیز زشت نشان میدهد‪ ،‬دراینصورت چگونه میتوان زیبایی خودِ‬

                                              ‫هنر را تعریف کرد و این زیبایی به چه عاملی بستگی دارد؟‬

‫زیبایی یک اث ِر هنری با مجموعه عوام ِل زیادی که درست و بهجا انتخاب شدهاند ارتباط دارد‪ ،‬ا ّما عاملی که در‬
‫میانِ آنها قاطعترین نقش را بازی میکند آرمانِ استهتیکِ هنرمند است که در اث ِر او تج ّلی یافته است‪ .‬ضم ِن‬

‫مقولا ِت اِستِهتیک‪ /‬زیبایی در هنر ‪11‬‬
   7   8   9   10   11   12   13   14   15   16   17