Page 27 - Navidenou-Arzhang No 26
P. 27

‫دورۀ ا ّول‪ ،‬سا ِل سوّم‪ ،‬شمارۀ ‪ ،26‬مهر و آبان ‪1401‬‬  ‫ارژنگ دوماهنامۀ ادبی‪ ،‬هنری و اجتماعی نویدنو‬

‫کتاب‪ ،‬آمیزهای از دان و شعر را در ُملتَقای زندگی ِگرِه میزند و در انسان متو ّلد میسازد‪ .‬در این گِرهگا ِه‬
‫هستی‪ ،‬آنگاه که "هزاران پرندۀ رنگین در َچنب ِر بیشههای عواطفا می َپ َرند" و او را "به سوی سپیدیِ‬
‫آینههای ستارگان" فرا میخوانند‪ ،‬او برگهای ز ّری ِن بیشۀ عاطفه را به سِلاح پُر مجهز میکند‪ ،‬ولی هنوز پروازِ‬
‫گستاخ‪ ،‬جایگا ِه مناسب "برای شناورِ کهکشان" را نیافته است که کمن ِد دان و تعهّد نسبت به انسانهایی که‬
‫عاشقانه دوستشان دارد‪ ،‬آهن ِ بازگشت بهسوی "ماجراهای زمینیِ شعر و دیوارِسیاهِ بُغض وتعصّب" را‬

                           ‫میگستراند؛ زیرا "با دلی چون اسفنجِ ارغوانی‪ ،‬گو به زن ِ همۀ آهن ها دارد "‪.‬‬

‫تعهّد و ح ّس ِمسئول ّیت نسبت به انسانهایی که "رنج" کارمایۀ هستیشان است‪ ،‬او را از سیر ُو سلوک "تا بلندای‬
‫رویای جاودانگی باز میدارد و به خاک‪ ،‬به "شُگُونِ زمین" فرا میخواند؛ چراکه "کرکسهای وحشی با گلّۀ‬
‫غزالان میجنگند" و او "فرزندِ شهریور‪ ،‬الهۀ سَط َوت و نیرو" باید "روا ِن تبآلود را در کَرنای انهدامِ جهانهای‬

                                                                                ‫کهنه وُ چرکین بدمد"‪.‬‬

                                                                  ‫☘☘☘‬

‫آنجا که ملاحظاتِ سیاسی یا اجتماعی مانع از نگار ِ برخی اندیشههاست‪ ،‬هنر‪ ،‬هنرمندانه‪ ،‬این پرده را میدرّد‬
‫و با زبا ِن تصویری خود‪ ،‬واقع ّیت را برهنه میسازد‪ .‬صداقت و صمیم ّیت در ذاتِ هر هنرِ راستین نهفته است‪،‬‬
‫همانگونه که حافظ ‪-‬شاع ِر همۀ دورانها‪ ،-‬با "رِندیِ عارفانه"‪ ،‬ریا و َد َغلکاریِ زاهدان و شیو ِخ متشرع را آفتابی‬

                                 ‫میکند‪ :‬صوفی نهاد دام ُو سَرِ حُقّه باز کرد‪ /‬بُنیا ِد مَکر با َفلَکِ ح ّقهباز کرد‪.‬‬

‫طبری نیز با "رندیِ عالِمانه" بر "اُسطورههای َدغَل" که حامیانا با سوارکار ِی شیّادانه بر ُگردۀ باورِ تودهها‪،‬‬
‫رش ِد فرهن و دان ِ بشری را برای دوا ِم بی ترِ خوی به تعویق میاندازند‪ ،‬خشمگنانه میتازد و با نمای ِ‬

         ‫فضای ُصلب و سنگین و تلخی که درآن میزید‪ ،‬در آرزوی آرامشی است که "دیوبچگان" از او ربودهاند‪:‬‬

‫"با گام هایِ َمغشو از ژَرفا ِی سایۀ خود‪ُ ،‬دشنام گویان به ُاسطوره های دَغَل‪ ،‬با ما ّدۀ ِلزِج و خشمآلو ِد اندیشه‪ ،‬در‬
‫آرزوی نوشید ِن سکوت‪ ،‬در زیر آسما ِن ُصلبِ هستی‪ ،‬از حُفرۀ خود برون می خَزَم‪َ ...‬روا ِن شیدایم جویا ِی نوایی‬

 ‫است َزرّین‪ .‬با آ ْزها میسوزم‪ .‬از زای ِ دیو بَچگان‪ ،‬در این ِمه های فروردین‪ ،‬بر جدولِ زمین‪ ،‬برآشفته ام‪( ".‬بند‪)2‬‬

‫ا ّما " ُبرونخَز ِی" او خزیدنی از س ِر دلتنگی و گری ِز روشنفکرانه نیست‪ .‬خیزشی است "به سویِ یاران" برای‬
                                                    ‫مبارزۀ دشوار و َعصَبسوز‪" ،‬در جادۀ بزرگِ سرنوشت"‪:‬‬

‫"به سویِ یاران می روم‪ :‬یارانی با سینه هایِ یاقوُت و ِس ِر ْشک های الماس‪ ،‬سَراپا گو َهربیز‪ ،‬راهزنانی جوانمَرد بر‬
              ‫این جادۀ بُزرگِ سرنوش ْت نام؛ آن گاه که کرکس های َوحشی با گ ّلۀ َغزالان می جَنگند‪( ".‬بند‪)2‬‬

                                                                  ‫☘☘☘‬

‫احسان طبری دراین دفتر‪ ،‬نهتنها آنروی چهرۀ افسانهها و ُاسطورههای دَغَل و "دیوبچگانِ" نوین را با جادوی‬

‫کلام بهتصویر میکشد‪ ،‬بلکه گویی سرنوش ِت خوی که سرنوشتِ جانهای شکوهمند در دیارِ " ِجرمهای‬

‫تیرگی" و "در تبعیدی پوک" است‪ ،‬با ِخ َردی َورای تص ّور پی گویی میکند‪ .‬هرچند پی تر نیز ‪-‬در نوشتههای‬

‫آنگاه که َکر َکسهای وحشی با گلۀ َغزالان میجنگند ‪26‬‬
   22   23   24   25   26   27   28   29   30   31   32