Page 17 - Navidenou-Arzhang No 26
P. 17
دورۀ ا ّول ،سالِ سوّم ،شمارۀ ،26مهر و آبان 1401 ارژنگ دوماهنامۀ ادبی ،هنری و اجتماعی نویدنو
آموزم که گردن ما را با احترام بیش تری بزنند ،و پیش از فروکردن آهن سرخ در چشمان ما ،نام خدا
را بر زبان بیاورند!(ص)13
شرزین از استاد و پدر همسر خود می خواهد که او را از نسخه برداری از شروح الظفر م زعاف ک نزد و زبه بخ زشی
مامور کند که دفترهای زندیقان را می گردانند تا اصل آن ها را بسوزانند(.ص )13اما ا زستاد ه زشدار زمی
دهد که دستگاه خلافت این حربه را می شناسد :تا از آن ها چیزی پنهان کنی؟-کاری کـه آ ـسمان پ ـسر
مهربان ری کناری می کرد و زنده زنده اش پوست کندند؟ نه -از دارالخلافه جر ـیده ـشده کـه ع لـم
ایشان به تازی آورند و اوراق ایشان تمام بسوزند تا فـی الجم ـله
سخن ایشان مندرس شود و دانند که علم نزد ایشان نبوده است
و توحیدشان شـرک و ع لـم ـشان ج ـهل و خدای شـان خرا ـفه استاد جزوزانی هزم در ا زین
شمارند(.ص )13پس در می یبابیم که شرزین تنها ک زسی ن زبوده کزه میان می کوشد با این یا آن
شایسته است نام به اکناف جهان بر سزد .سل سزله خردم زندان زشهید، توج یزه ،ت زیزی شم شزیر
بلند است؛ از آسمان پسر مهربان ری ک نزاری تزا زشرزین پ زسر روزب زهان
عال مزان را ک نزد ک نزد :مـن دبیر؛ بسیارند کسانی که /سزاوار بودند که نامشان به اکناف ج ـهان
برسد/. جای تو بودم سکوت می
شرزین بار دیگر از استاد می خواهد که او را یله کنند زتا راه زخوی در ـکردم؛ آ سـمان پ ـسر
پی گیرد .استاد می گوید که با شرزین هم رای ا زست ا زما شزوربختانه
مهربان ری کناری را بـه امیر کتاب دارنا مزه را د یزده و چزون در آن بر خزی مطا لـب کفرآم ـیز
مشاهده کرده و از طرفی نبوغ مصنف را زبه ح زیرت دریاف تزه ا زست ،از یـاد آر! ...ـشرزین ا مـا
ناظر خواسته است که جمعی از عل ـما در ـباره نوی ـسنده و ک ـتاب دست پـدر هم سـرش را
تحقیق کنند که آیا کتاب با اصول مدرسان سلف سـازگاری دارد می گیرد :جم ـیل را بـه
یا خیر؟ شرزین در مقام دفاع از کتاب می گوید که :دارنامه صفت خرد شما سپردم ،و روزب هـان
است ،اما استاد پسند خلیفه را به رخ می کشد تا تراژدی پایان دا زستان
رقم بخورد :چه جای خرد؟ کتابی در وصف اطاعت بنویس!(ص)14 پسرم).
دوربین فیلمنامه میان حیاط و مجلس تحقیق و اتا انتظار مزی زگردد.
در حیاط جمیل و روزبهان ،همسر و فرزند شرزین ،در ا ضزطراب ا تزا
تحقیق اند که فراشی آنان را دور می کند .در اتا انتظار استاد جوزانی،
داماد خود را ،پی از رفتن به اتا تحقیق ،به خویشتنداری دعوت می کند .شرزین گر زچه هرا زسان ا زست ،ا مزا
همچنان حقیقت را بر زبان جاری می کند :بدانند که مردمان همه یکسانند ،و از تغلب روزگار ا سـت ـکه
برخی صدر می نشینند و برخی ذیل .و بدان که که دنیا به دست اوباش است و نیکان به گناه لیا قـت
می میرند(.ص )16او در طعنه ای آشکار استاد جوزانی و جوزانی ها را ،با درایتی که در زبان جاری ا زست ،بزه
باد انتقاد می گیرد :ترا خدا به دنیا می آورد ولی کرنش به اوباش زنده نگه می دارد( .ص )1۷او زبر ک زتاب
های گذشتگان می تازد و به ستای سخن نو می پردازد :یکصد و سیزده لغت در قبح اندیشه نو یاف ـته ام
من میمیرم ،و دانایی را نمیشود ُکشت! 16