Page 16 - Navidenou-Arzhang No 26
P. 16
دورۀ ا ّول ،سا ِل س ّوم ،شمارۀ ،26مهر و آبان 1401 ارژنگ دوماهنامۀ ادبی ،هنری و اجتماعی نویدنو
زندگینامه شرزین ،زندگینامه بسیاری از فرهیختگان است در گذشته و زحال ،کزه زپس از زسال زها دود زچراغ
خوردن ،به تردید و پرس می رسند و پاسخ می جویند و در این جاده ناهموار و پر آزمون و خطا ،به خرد ،یعنی
به دان ،که همانا تعمیم سنج گرایانه تجربه های بشری است ،دست می یابند و خردمند می شوند .حتی می
توان گفت که شرزین ،آن پیکر رنجور اما استوار و زیبای اندیشمندان مصلح است که در درازنای تاریخ برای لاغر
کردن جهل و توانمند کردن دان و پیشروی عدالت و آزادی رزمیده اند .در جهان تهیدستی ها و جها زلت زها و
زورمداران تشنه قدرت ،خرد و خردمند ،زبانه مقدسی است که بنیاد صاحبان ناحق ثروت و قدرت و جهل را می
سوزاند اما شوربختانه خردمند را هم در دهلیزهای خونبار آنان قربانی می کند / .وه چه کوکب ها که شب هـا
سوختند /تا چراغ صبحدم افروختند/.
فیلمنامه به گذشته باز می گردد تا از آنچه بر شرزین گذشته ،قصه ساز کند .شرزین بیست و سه ساله ا سزت .بزا
جمیل ،دختر استاد ابن منظور جوزجانی ازدواج کرده است .استاد جوزجانی درعینحال ناظ ِر در زبار ام زیر هزم
هست .شرزین و جمیل یک فرزند دارند که که در سه سال دور از عادت ا سـت(.ص )11وظی فزه دب یزری
چون شرزین ،بازنگاری یا نسخه برداری از کتاب هاست .اما او از بازنگاری تاریخ معروف " ـشروح الظ ـفر" -زکه
سفار امیر است -خودداری کرده است .گفتگوی استاد جوزانی و شرزین در باره این کتاب ،یکی از ویژگی های
شخصیت شرزین را آشکار می کند .استاد تصریح می کند کزه هر قل مـی ا یـن ـجا ،در اخت ـیار دارالک ـتاب
همایونی است(.ص)11
شرزین اما با استناد به کتاب ،به مضمون آن اشاره می کند :این کتاب می گوید تازیان در نهایت نیکخواهی
به ما حمله کردند و ما در کمال ناسپاسی از خود دفاع کردیم .آن ها با خوش قلبی تمام شهرهای ما را
ویران کردند و ما از شدت بددلی تسلیم نشدیم .آن ها در کمال دل رحمی ،ما را قتل عام کردند و مـا
در نهایت سنگ دلی سر زیر تیغ نگذاشتیم و دست به دفاع بر داشتیم .تا آن جا که می گو ـید :و آن
معاندان نابکار خونخوار را به قعر اسفل درکات دوزخ فرستادند .یعنی ما را! ..کتابی سراسر ناسزا سـت
به رگ و پی و ریشه و تبار من؛ آمیخته به انواع دروغ و بهتان ...روز اول قلم را در مرکب فرو ـبردم و
بر کاغذ آوردم ،از آن خون بر صفحه جاری شد .پوست شکافت؛ خون هزاران کس در هر سـطر مـی
جوشید...هزاران کس که می دانستند جنگ بر سر عقیده نیست ،بر سر زور و زن و زر ا سـت!(ص-11
)12
استاد جوزجانی که به تجربه سال های بلند تاریک ،بهای این سخنان را در سرزمین های استبدادزده مزی دا زند،
ترس خورده ،جمله ای را بر زبان می آورد که بی تردید یکی از دلایل تداوم استبداد ثروت و قزدرت و ج زهل در
بلندای تاریخ است :مگر حکمت خاموشی را درنیافته ای مرد؟ خداوند ترا به دنیا می آورد ولی خاموشی
است که زنده نگه می دارد(.ص .)12استاد جوزجانی با شرزین همدل است اما ه زمراه نی زست و بی زضایی ا زین
تناقض را به خوبی و به انصاف درک کرده و بر قلم جاری کرده است ،آن جا که استاد ،شرمسار به سخن در مزی
آید :همیشه سرزنشم کرده اید که با این رتبه از دانش چرا به شخص ایشان نزدیکم .جوابش حالاست؛
شاید بتوانم برای تو کاری کنم .بله ما برای خود ملتی نیستیم؛ و من فقط بلاگردانم! من به جلادان می
من میمیرم ،و دانایی را نمیشود ُکشت! 15