Page 19 - Navidenou-Arzhang No 23
P. 19
دورۀ اوّل ،سالِ س ّوم ،شمارۀ ،32فروردین و اردیبهشت 1041 ارژنگ دوماهنامۀ ادبی ،هنری و اجتماعی نویدنو
هوارد توبمن ( ،)Howard Taubmanمنتقدِ تئاترِ آمریکایی در بررسی اجرای باغ آلبالو در نیویورک که در
سال 1963توسط تئاتر هنری مسکو به روی صحنه آمد ،می گوید :این نمایشنامه که از دنیایی که چخوف می
زیسته به روی صحنه تغییر مکان یافته ،بهتر از یک تحلیلِ تاریخی نشان میدهد که چرا در دنیای آن روز می
بایست سریعا تغییرا ِت اساسی رخ دهد .گفت ِن اینکه یک نمایشنامه بهتر از هر تحلیلِ تاریخی این شناخت را به
دست می دهد ،مبالغه در جهتِ دیگ ِر قضیه است .باید به خاطر داشت نه تنها پدیدههایی که هنر از کشف آنها
عاجز است توس ِط دانشمندان مورد تحقیق قرار میگیرد ،بلکه هنرمندان نیز غالباً ما را با تحلی ِل عمیقِ چنان
پدیدههایی به شگفتی وا می دارند که دانشمندان را امکانِ دریاف ِت آنها نیست.
در این مورد نیز سخنان توبمن کامل ًا بهجاست :چخوف جهان را به گونهای توضیح میدهد که از هیچ
دانشمندی ساخته نیست .در عص ِر حاضر که همه در مقاب ِل قدر ِت علم سر فرود می آورند ،دانشمندا ِن برجسته
میپذیرند که نمی توان به وسیله عل ِم تنها ،یا هنرِ تنها ،تصویری کامل از جهان به دست داد .این دو یکدیگر را
تکمیل میکنند و لازم و ملزومِ یکدیگرند.
ای.فاینبرگ ( )E.Feinbergفیزیکدان معروف شوروی در مقالهای در مجله نویمیر )( (Novy Mirشماره،8
)1965مینویسد" :ادبیات ،و بهطور کلی هنر ،ابزارِ فوقالعاده دقیقی در دستِ انسانها است که میتواند
چیزهایی را نشان دهد که از چشمِ فلاسفه پنهان میمانند ،یا چیزهایی را دریابد و تبیین کند که علم از فهم و
تبیینِ منطقیِ آنها عاجز است ".
از آنچه گفته شد چنین برمیآید که علم و هنر ،دو شکلِ متفاو ِت فعالیتِ شناختی هستند .و نیز لازم است
بهخاطر داشته باشیم که انتقا ِل دانش ،یکی از اساسیترین و قدیمیترین وظای ِف هنر است .ماکس بورن ( Max
)Bornفیزیکدان برجسته آلمانی مینویسد" :در ،1931مانند اکثریت فیزیکدانانِ معاصر متقاعد شده بودم که
رو ِش علمی بر همه وسای ِل بهنیِ بشر برتری دارد و بر طرح شناختِ جهان نظیر فلسفه و شعر برتری دارد ،اما
بعدها دریافتم که این اعتقاد چیزی جز خودفریبی نیست .نادیده گرفتن اهمیتِ شناختی هنر به نفیِ کارکردِ
دیگرِ آن -یعنی کارکرد ایدئولوژیک و تربیت ِی آن -می انجامد"...
گوشهایت را میگیری ،چشمهایت را میبندی ،زبانت را گاز میگیری ،امّا حری ِف افکارت
نخواهی شد و چقدر دردناک است دردِ فهمیدن.
فردریش هگل
بازگشت به فهرست
هنر و علم -وجود شباهت و اختلاف 18