Page 17 - Navidenou-Arzhang No 23
P. 17
دورۀ اوّل ،سا ِل س ّوم ،شمارۀ ،32فروردین و اردیبهشت 1041 ارژنگ دوماهنامۀ ادبی ،هنری و اجتماعی نویدنو
عین نیست ،تنها بیانِ خود و بهن هم نیست ،بلکه پیوندی است از این دو با تق ّدمِ عین بر بهن .زیرا اگر بهن ّیت
را نیز مطلق کنیم و به نظریۀ "خودبیانگری" بازگردیم ،مُ َتکا و پایگاهِ واقعیّت را از زیرِ پای هنر برداشتهایم و آن
را عمل ًا عقیم ساختهایم.
د ّوم آنکه" :علم" تنها با "تع ّقل" ،تفکّر و منطق سر و کار دارد ،ولی یکی از منشاءهای روحی هنر "تخ ّیل"
است .البته تخیّل در تعمیمات و فرض ّیا ِت علمی نیز وجود دارد .در هر مفهو ِم کلّی که ما از مفاهی ِم جداگانه
میسازیم ،چنانکه لنین در "دفترِ فلسفی" تصریح میکند ،سهمی از تخ ّیل ،از پروا ِز پندار موجود است .ولی
مبنای عمدۀ علم بر مفاهیم و احکامِ منطقی است و حال آنکه نقشِ تخیّل در هنر ،نقشِ فانتزی ،نق ِش تج ّسماتِ
پنداریِ هنری در نظرِ هنرمند نق ِش مهمّی است .البته کار به همینجا ختم نمیشود:
در هنر ،نقشِ تفکّر و تعمیم هم وجود دارد .هر هنرمند باید یک اندیشنده باشد و الّا خیالاتِ نیرومند و دور َپرواز
که مایهای از ِخ َر ِد َژرف نداشته باشد نمیتواند هن ِر واقعی بیافریند .به هر اث ِر بزرگِ هنری که بنگرید ،این پیون ِد
خیال و فکر را بهوضوح میبینید.
در تعری ِف بلینسکی این نکات به شک ِل َمستور موجود است .وقتی وی "تصاویر" را مقابلِ "مفاهیم" ،و
"تیپسازی" را در مقابلِ "تعمیمِ علمی" می گذارد ،در واقع به نق ِش بهن و تخ ّیل اشاره میکند و نمیخواهد
علم و هنر را از هر جهت یکسان بگیرد ،و مسلما نیز که وی ،به مثابۀ متفکّری بسیار باریکاندیش متوجۀ مطلب
بوده است و هدفِ دیگری ،هد ِف درستی از برجسته کرد ِن جهتِ معرفتیِ هنر داشته است.
ولی اگر کسانی مطلب را خشک بفهمند ،آنوقت جه ِت بهنی هنرمند و "تخ ّیلِ هنری" را خوار میگیرند ،لذا
آنوقت جهتِ "ویژه و خا ّ" و خصلتِ "هنری بودنِ" یک اثر را در عرصۀ د ّوم میگذارند ،و جهتِ "کلّ و عامّ" و
مسئلۀ "واقعیبودن" و یا "از فک ِر درست دفاع کردنِ" اثرِ هنری را مطلق میکنند.
یک اثرِ هنری باید قبل از همه یک اثرِ هنری باشد ،یعنی زاییدۀ پندا ِر نیرومندِ هنری .سپس میتوان قضاوت کرد
که آیا این اث ِر هنری به مسئولیت و رسال ِت اجتماع ِی هنرِ دورا ِن ما پاس ِخ مثبت می دهد یا نه؟
ش ّکی نیست که اثرِ هنری میتواند به این مسئولیت و رسالت پاس ِخ مثبت ندهد و جامعه حقّ دارد با شیوههایی
که خ ّلاق و آموزنده باشد نه مخ ّرب و سوزنده ،آن اثر را َمردود شُمرَد ،ولی همیشه صحبت از یک اث ِر هنری باید
در میان باشد لاغیر.
هر واقعهنگاری ،هر بیانِ عا ّدیِ حقایق ،هر رپورتاژی ،هر ک ّلیبافی ،هر بک ِر حالا ِت عا ّم ،اثرِ هنری نیست .به این
مسئله باید در عی ِن حال این نکته را نیز افزود که هنر علاوه بر جهتِ هنری و منطقی خود ،دارای یک جه ِت ف ّنی
است که اگر آنهم ضعیف باشد ،ارز ِش اث ِر هنری را تن ّزل می دهد.
نتیجه میگیریم:
- 0هنر از وسایل و حربههای مه ّم ِمعرفت به واقعیّت است ولی هنر در عی ِنحال بیانِ واقعیّت از دیدگاهِ هنرمند
است و در آن رابطهای بین واقعیّت و رو ِح هنرمند وجود دارد .هنر در عی ِنحال "خودبیانگر ِی" محض و خودسر ِی
بهنیِ هنرمند نیست .از آنجا که دید و تجربۀ هنرمند به اث ِر هنری شکل میدهد و تعیینکنندۀ ویژگیهای آن
است ،لذا چگونگی این دید و تجربه و نقّادی آن و تلاش برای رشدِ دید و تجربۀ درست و سالم ،در نظ ِر هنرمندِ
آن اهمیّت دارد.
هنر و علم -وجود شباهت و اختلاف 16