Page 12 - Navidenou-Arzhang No 23
P. 12

‫دورۀ اوّل‪ ،‬سالِ سوّم‪ ،‬شمارۀ ‪ ،32‬فروردین و اردیبهشت ‪1041‬‬  ‫ارژنگ دوماهنامۀ ادبی‪ ،‬هنری و اجتماعی نویدنو‬

‫"‪ ...‬ترجمۀ واژۀ استهتیک به فارسی متض ّم ِن برخی دشواریهاست‪ :‬ترجمۀ آن به «زیباشناسی» از آن جهت‬
‫نادرست است که مباحث این دانش تنها بررسی مسأله زیبا و زشت نیست و دامنه اش از آن به مراتب فراختر‬
‫است‪ .‬ترجمه به واژۀ عربی «بوقیات» (نظیر «اخلاقیات» برای اِتیک) بیتناسب به نظر نمیرسد‪ .‬بههر حال ما‬
‫ترجیح دادیم از واژه متداول بینالمللی استهتیک استفاده کنیم که از ریشۀ یونانی «آئیستهسیس» آمده و‬
‫معنایش «ادراکِ حس» است و بدین مناسبت میتوان استهتیک را با تسامح «علمِ حیا ِت لطیف» نیز ترجمه کرد‪.‬‬
‫استهتیک دانشی است در بارۀ قوانینی که بر وفق آن‪ ،‬انسان جهان را از دیدگاهِ بوقیات ادراک می کند‪ .‬علاوه بر‬
‫آن‪ ،‬در این دانش در بارۀ ماهیت آفرینشِ هنری و اشکال آن سخن می رود و از این جهت‪ ،‬استهتیک را تا حدی‬
‫"هنرشناسی" نیز می توان نامید‪ .‬ولی همۀ این معادلها‪ ،‬چنانکه خواننده پس از قرائتِ این بررسی درخواهد‬
‫یافت‪ ،‬نارساست‪( "..‬نوشته های فلسفی و اجتماعی‪ ،‬چاپ دوم ‪ 1286‬جلد دوم‪ 214 ،‬و نیز‪ :‬مجله تئوریک دنیا‪،‬‬

                                             ‫سال اول‪ ،‬دورۀ چهارم‪ ،‬شمارۀ دوم‪ ،1258 ،‬صص ‪133‬تا ‪)103‬‬

‫مرجع معتبر علمی دیگری که بر این نظر صحه می گذارد‪ ،‬برگردان فارسی از کتاب مهم "پایههای هنرشناسی‬
‫علمی" اثر پروفسور آو ِنر زیس‪ ،‬عالمِ استهتیکِ سرشناس شوروی است که توسط ک‪.‬م‪.‬پیوند ترجمه و چاپ‬
‫نخست آن در ‪ 364‬صفحه در آبان سال ‪ 1264‬در ایران منتشر شده است‪ .‬مترجم این کتاب نیز به جای استفاده‬
‫از معادلهای رایج فارسی‪ ،‬بارها و بارها در طول کتاب از همان واژۀ بینالمللی "استهتیک" استفاده نموده و دلیل‬

                                                                          ‫آنرا چنین عنوان نموده است‪:‬‬

‫"استهتیک را در فارسی "زیباییشناسی "یا "جمالشناسی" ترجمه کردهاند ولی چون موضوع مطالعۀ این علم‬
‫بسیار وسیعتر از زشتی و زیبایی است‪ ،‬ما به دلیل نبودن معادلی دقیقتر‪ ،‬واژۀ استهتیک را ترجیح دادیم‪/‬‬

                                                                         ‫مترجم‪( ".‬پانویس ‪ 9‬کتاب)‬

‫به باور ما پرهیزِ اندیشمند چندوجهی و فرهیختهای چون احسان طبری (شاعر‪ ،‬نویسنده‪ ،‬مترجم‪ ،‬ادیب‪ ،‬خطیب‪،‬‬
‫زبانشناس‪ ،‬جامعه شناس‪ ،‬مورخ‪ ،‬منتقد‪ ،‬روزنامهنگار‪ ،‬سیاستمدار و تئوریسین برجسته‪ )...‬از بهکار بردن برابرهای‬
‫فارسی بکرشده و ترجیح اصلِ واژۀ لاتین استهتیک در آثارشان بی حکمت نبوده و نیست‪ .‬سخن از شخصیت‬
‫ممتاز با دانشی عمیق است که خود آفرینندۀ بسیاری واژگان و مصدرهای رایج در زبان فارسی نظیر‪:‬‬
‫تاریکاندیش‪ ،‬دگر اندیش‪ ،‬وا َپسگرا‪ُ ،‬برونرفت‪ ،‬پنهانکاری‪ ،‬ادامهکاری‪ ،‬رزمیدن‪ ،‬چَکامه‪ ،‬ژرفش‪ ،‬ژرفاندن و‬
‫ژرفیدن‪ ،‬دستاورد‪ ،‬بسیج‪ ،‬بسیجیدن‪ ،‬روشنفکر‪ ،‬شبزده‪ ،‬نماد‪ ،‬چونان‪ ،‬سنگلاخ‪ ،‬خرسنگ‪،‬‬
‫َمر ُدمِش(انسانیکردن)‪ ...،‬بوده و بسیاری معادلهای فارسی علمی را وارد فرهنگ لغات فارسی و زبان رایج ما‬
‫نموده که پرداختن به آن در حوصلۀ این نوشتار نیست‪ .‬طبری در مقاله مورد استنادِ ما (در بارۀ برخی مسائلِ‬
‫استهتیک و هنر) ترجیح داده بیش از صد بار از واژۀ استهتیک به جای برابرهای نارسای موجود در زبان فارسی‬
‫استفاده کند و این رنج را بر خوانندۀ صبورِ آثارش تحمیل کند‪ ،‬امّا معادلهای موجود را جایگزین آن نکند و این‬

                                                                                ‫نکتۀ قابل تاملی است‪...‬‬

                                              ‫☘☘☘‬

‫در ادامه متن بخ ِش ا ّول از فصلّ چهارم کتاب "پایههای هنرشناسی علمی" را با عنوان " مقولا ِت استهتیک و‬

                               ‫دریاف ِتهنریانسان از جهان ‪ -0‬طبیعتِ مقولا ِت استهتیک" از نظر میگذرانید‪.‬‬

‫بازگشت به فهرست‬

‫مقولات استهتیک و دریافتهنری انسان از جهان ‪11‬‬
   7   8   9   10   11   12   13   14   15   16   17