Page 11 - Navidenou-Arzhang No 23
P. 11
دورۀ ا ّول ،سا ِل سوّم ،شمارۀ ،32فروردین و اردیبهشت 1041 ارژنگ دوماهنامۀ ادبی ،هنری و اجتماعی نویدنو
است .البته این وامواژه را نباید با واژۀ علمی استاتیک ( (Staticبه معنای سکون و ایستایی ،وضعیت یتا نیتروی
ثابت ،الکتریسیتۀ ساکن -شاخهای از علومِ مکانیک و مهندسی -اشتباه گرفت.
در حوزۀ هنر و ادبیاتِ مارکسیستی در زبانهای گوناگون ،و یا آنجا که عالما ِن استهتیتک اعتم از ایتدهآلیستت و
ماتریالیست نظیر :پاسپلوف ،بلینستکی ،ستوکولوف ،بتومگتارتن ،گتانتنر ،ستاچکوف ،دوفترن ،آستتاخف ،ستوریو،
خراپچنکو ،فدین ،روماننکو ،آونر زیس و دیگران ...دربارۀ پایههای علمی هنر ،آفرینش هنری ،و تاریخ و فلسفۀ آن
بحث می کنند ،شاهد به کارگیری پرتکرار واژۀ ِاس ِتهتیک هستیم .وامواژهای لاتین با ریشۀ یونانی کته وارد زبتان
فارسی شده است.
استهتیک ،امروزه علاوه بر اینکه شاخهای علمی است که به مطالعۀ قوانین عامّ تکاملِ هنر ،خلاقیتِ هنری ،نقت ِد
هنری و فرآیند آفرینشِ آثار هنری می پردازد ،برای تئوریهایی که به نحوی با اشکال ختا هنتری ستر و کتار
دارند ،یک "فراتئوری" محسوب میشود که روشهای نقد ،تحقیق ،کاربرد و پیوند میان آنها را مورد مطالعه قرار
میدهد .علمی که خصلتِ فلسفی دارد ،اما جزیی از فلسفه محسوب نمیشود .دانشی که مبانی متدولوژی ِک ختود
را از ماتریالیس ِم دیالکتیک و تاریخی می گیرد ،ولی موجودیتِ مستقل خود را حفظ متی کنتد ...بته ایتن اعتبتار،
استهتیک ،خود یک اسلو ِب علمی نیز هست که به سهم خود نقش مهمی در رشد و تکام ِل هنری جامعه ایفا می
کند و تا حدود زیادی با نق ِد هنری و تئوریِ هنر همبسته است تا جایی که بلینسکی ،نقد را "استهتیک در عمل"
می نامد...
حال با این اشاره گذرا به گستردگی حوزۀ کار این دان ِش نه چندان نوین که مبتانی و مفتاهیم اولیتۀ آن از زمتان
ارسطو (پنج قرن پیش از میلاد) تا به امروز مطرح بوده ،به راستی ،خواننده فارسیزبان وقتی معادل دقیقی بترای
واژۀ استهتیک وجود ندارد ،از عبارات ترکیبی پرکاربردی نظیر :احسا ِس استهتیتک ،دریافتتِ استتهتیتک ،آرمتا ِن
استهتیک ،روابطِ استهتیک ،تربی ِت استهتیک ،روندهای استهتیک ،آفرین ِش استهتیتک ،جاببتۀ استتهتیتک ،لت ّذ ِت
استهتیک ،بینشِ استهتیک ،مضمونِ استهتیک ،حک ِم استتهتیتک ...،و یتا استتهتیتکِ تحلیلتی ،استتهتیتکِ فنتی،
استهتی ِک تولیدی ،استهتی ِک طراحی صنعتی و غیره ...به چه درکی می تواند برسد؟
در زبان فارسی ،در نیم قرن اخیر از سوی نویسندگان و پژوهندگان و هنرشناسان و مترجمان آثار ادبی و هنتری
خارجی ،برای واژۀ استهتیتک واژگتانی چتون زیبتایی ،زیبتاییشناستی ،زیباشناستانه ،زیبتا شتناختی ،علتمِ هنتر
(هنرشناسی) ،علمِ التذاب ،عل ِم جمال ،بوقی ،عتاطفی ،حسّتی و غیتره ...بتهکتار گرفتته شتده امتا عمومتا آنرا بتا
"زیباییشناسی" برابر می گیرند( .یکی از این دست منابع ارزشمند ،کتتاب "مسائل زیباییشناسی و هنر" بتا
برگردان محمدتقی فرامرزی است که دربرگیرندۀ مجموعه مقالاتی از عالمان استهتیک شوروی استت) .اکنتون
تنها کافی است برای آزمون ،یکی از برابرهای فارسی مورد اشاره را در عبارات ترکیبی بکر شده قرار دهیم تا بته
میزان تناسب یا نزدیکی هر جایگزین با معنای وامواژۀ استهتیک پی ببریم.
ا ّما بسیاری از صاحبنظران نیز زیبایی را زیوری نمیدانند که بر گرد ِن هنر و آثار هنری آویزان باشد و بته دلیتل
نسبی بودن مفاهیم زیبایی و زشتی ،واژۀ "زیباییشناسی" و دیگر برابرهای مشابه را برای استهتیک فاقدِ جامعیت
یا کفایت ارزیابی نمودهاند .آنها بین "هنر" و "زیبایی" علامتِ مساوی نمیگذارند و ترجیح داده یا میدهند کته
در آثار قلمی خود از همان وامواژه استهتیک استفاده کنند .از جمله ،دانشمندِ فقید احسان طبری که در مطلبی
با عنوان "دربارۀ برخی مسائل استهتیک و هنر" میگوید:
مقولات استهتیک و دریافتهنری انسان از جهان 14